طاهره شیخ الاسلام
“با ایرانی جماعت نمی شود کار کرد” جمله ایست که به کرات از زبان هموطنان مقیم خارج شنیده می شود. اما براستی چرا ما نمی توانیم با یکدیگر کار کنیم؟
همانگونه که می دانیم موفقیت در یک گار گروهي مستلزم دارا بودن ویژگي هائي است که از آن جمله می توان از “تحمل انتقاد و نظر مخالف” ، “پذیرفتن اشتباهات خویش”، ” قبول حضور دیگری و احترام به نظرات او”، “احساس مسئولیت و وظیفه شناسي”، “رعایت قوانین و مقررات”، “ارجح دانستن منافع جمع بر منافع شخصي” و… نام برد.
عدم وجود این ویژگيها، بانضمام وجود خصوصیات دیگری هم چون: “عدم صراحت بیان”، “برحق ديدن خود”، “رفیق بازی و گروه بندی”، “در هم آميختن احساس و عقيده”، “نیاز مبرم به مطرح شدن”، “حسادت” و … در میان ما مانع از آن مي شود که ما بتوانیم در کارهای جمعي از هر نوع آن، چه فرهنگي و سیاسي و یا اجتماعي و حتي ورزشي به موفقیتي که باید دست یابیم.
علت تعدد گروههای سیاسي و فرهنگي ایرانیان در خارج از کشور را می توان به وجود همین خصوصیات منتسب دانست. خصوصیاتي که باعث مي شود مدت کوتاهي پس از شروع یک کار گروهي اختلافات آغاز گردد و کس یا کساني از گروه جدا شوند. این افراد یا به تنهائی و یا با چند تن دیگر دست به تشکیل گروهي جدید مي زنند. دیر پا ترین گروهها معمولا آنهایی هستند که از یک و حداکثر دو نفر تشکیل مي شوند! که یکی در سمت رئیس و دیگری در سمت نایب رئیس و یا منشی انجام وظیفه مي نمایند. بروشني پیداست که این همان الگوئي است که در طول تاریخ بر ما حاکم بوده و وجود خود را به نوعی در ما تثبیت کرده است.
بدیهي است نشریات سیاسي، فرهنگي، ادبي و اجتماعي و تلویزیونهای ایراني نیز از این قاعده مستثني نیستند.
در این میان کساني که بیشتر در پی اهداف فرهنگی هستند و بنا به دلایلی كمتر آلوده به ویژگي های مانع شونده کار جمعي می باشند، يا بايد با تساهل و تسامح؛ یعني خون دل خوردن به كار با گروه ادامه دهند و يا اينكه اندرز نیچه فیلسوف نابغه آلماني در قرن نوزدهم که گفته بود “بگریز، به تنهاییت بگریز، ای بسا بناهای سرفراز که از چکه های باران و از رویش گیاهان هرزه از پای در آمده اند” را به کار گیرند و قبل از فرسودگي کامل به گوشه انزوا پناه ببرند و به اين نتيجه برسند كه در تنهايي بهتر ميتوان كار كرد و مثمرثمر بود.
اما باید گفت که این پدیده نه به نژاد و رنگ و ملیت ما، بلکه به شرایطی بستگی دارد که ما در آن پرورش یافته ایم و تنها منحصر به ما ایرانیان نیز نیست بلکه گریبانگیر تما مي مردماني است که در شرایطي مشابه شرایط حاکم بر جامعه ما یعنی غیر دموکراتیک، غیر قانونمند و فاقد عدالت اجتماعی زندگي کرده و مي کنند.
هر چند تاثیر ارث و خانواده را در تشدید و یا تعدیل این خصوصیات نمي توان نادیده گرفت، اما چون اکثریت قریب به اتفاق ما بخش عمده ای از زندگي خود را در جامعه خویش گذرانیده ایم، از آثار سوء شرایط حاکم در امان نبوده ایم. به بیان دیگر ایراني بودن مستلزم داشتن تعداد کم یا زیاد و یا تما مي این ویژگي هاست. هر چند قبول این مسئله نیز برای ما آسان نیست و این خود ویژگی فرهنگی دیگری در بین ماست که در نوشتارهای بعدی به آن پرداخته خواهد شد.
دلیل این مدعا اینست که تعداد معدودی مهاجر – که اکثرا نیز تحصیلکرده و کتابخوان و باصطلاح فرهنگي و سیاسي هستند و سالهاست در بطن کشورهای دموکراتیک و آزاد، آنهم بدون داشتن مشکلات معیشتي و سیاسي و … زندگي مي کنند و احتمالا داعیه نجات وطن را نیز دارند- نمی توانند یک کار ساده گروهي را که حتی نفع مادی نیز در آن نیست به انجام رسانند. و با این حساب چگونه مي توان انتظار داشت هفتاد میلیون جمعیت کشور که علاوه بر داشتن همین ویژگي ها با بیشمار مشکلات اقتصادی و اجتماعی، آنهم هر روزه دست و پنجه نرم مي کنند، بتوانند کارهای مملکت را به سر و سامان برسانند.
بسهولت مي توان دید ویژگي هائی که معلول عقب ماندگي ما بوده اند، اکنون خود به یکي از بزرگترین عوامل عقب ماندگي ما تبدیل شده اند و فاجعه از این نقطه آغاز مي گردد.
با توجه به این واقعیت علمی که رشد مطلوب در محیط سالم امکان پذیر است، مي توان به جرات ادعا کرد که در چنین بستر فرهنگي آلوده ای نه شعر و ادبیات مي تواند به رشد درخوری برسد و نه اقتصاد و سیاست و نه ورزش و نه هیچ چیز دیگر.
بدون شک ما به یک خانه تکانی و یا رستاخیز فرهنگي احتیاج داریم و این امر ممکن نخواهد شد مگر اینکه اسارتمان را در تار و پود این عادات و ویژگي های مخرب، با تمام گوشت و پوست و استخوان خود لمس کنیم و این مهم جز با نگاه دقیق به رفتارها و گفتارهایمان در هر لحظه از زندگي حاصل نخواهد شد.
و افراد دست اندرکار نشریات، روزنامه ها و یا رادیو و تلویزیون؛ که همه به نوعی نام فرهنگ را در خود و یا با خود حمل می کنند، تا به این ویژگیهای اخلاقي در خود بعنوان مهمترین عامل باز دارنده کارهای گروهي توجه نکنند و سعي در تعدیل و اصلاح آنها در خود ننمایند، هر کار دیگری جز اتلاف انرژی و وقت حاصلي نخواهد داشت کما اینکه تا کنون نداشته است.