گرد آوری زیر شامل هیچگونه تحلیل یا طرفداری از یکی از دو طرف درگیر در جنگ نیست.صرفاً اطلاعاتی در رابطه جنگ طولانی مدت بین اسرائیل و فلسطینیان می باشد.
محکوم کردن یک تجاوز
در عرض 45 سال مجمع عمومی سازمان ملل متحد (1947-1992) شصت وچهار قطعنامه در باره عملکرد اسرائیل به مناسبت های مختلف صادر کرده است. محکومیت سازی های مجمع عمومی سازمان ملل متحد دارای هیچگونه ضمانت اجرایی نبوده و نیستند. تنها قطعنامه هایی که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد صادر می شوند دارای ضمانت اجرایی اند، کلیه قطعنامه ایی که علیه اسرائیل بوده اند، توسط آمریکا وتو شده اند.
قطعنامه های زیر توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد علیه اسرائیل صادر شده است:
1ـ قطعنامه در سال 1947 تقسيم فلسطين و بين المللي اعلام شدن بيت المقدس.
2ـ قطعنامه 101 در سال 1952 حمله اسرائیل به روستايفلسطيني قبيه و كشتن و مجروح ساختن 141 زن و كودك به شدت محكوم گرديد.
3ـ قطعنامه 106 در سال 1955 حمله هوايي اسرائیل عليه غزه به شدت محكوم شد.
4ـ قطعنامه 111 در سال 1956 حمله هوايي اسرائیل به سوريه و كشتن بيش از 56 نفر محکوم شد.
5ـ قطعنامه 127 در سال 1958 از اسرائیل خواسته است تامنطقه ممنوعه تشكيل شده در بيتالمقدس را ملغي سازد.
6ـ قطعنامه 162 در سال 1961 از اسرائیل خواسته شد تا درمقابل قطعنامههاي سازمان ملل كرنش نشان دهد.
7ـ قطعنامه 171 در سال 1962 تأييد کرد كه اسرائیل درحمله خود عليه سوريه قوانين بينالمللي را نقض كرده است.
8ـ قطعنامه 228 در سال 1966 اسرائیل را بدليل حمله عليه روستاي «المسموع» اردن محکوم کرد.
9ـ قطعنامه 237 در سال 1967 از اسرائیل خواسته شد تا فلسطينيان به تازگي آوره شده را به خانه هايشان باز گرداند.
10ـ قطعنامه 242 در سال 1967 ضمن اعلام ممنوعيت تحميلحاكميت بر مناطق مختلف بوسيله اعمال زور خواستار عقب نشيني اسرائیل از سرزمينهاي اشغالي شد.
11ـ قطعنامه 248 در سال 1968 حمله وسيع اسرائیل به منطقهالكرامه اردن را محكوم کرد.
12ـ قطعنامه 250 در سال 1968 از اسرائیل خواست تا مانور نظامي خود را در بيتالمقدس اجرا نكند.
13ـ قطعنامه 251 در سال 1968 برپايي مانور نظامي در قدس توسط اسرائیل را محكوم کرد.
14ـ قطعنامه 252 در سال 1968 محكوميت اعلام قدس يكپارچه بهعنوان پايتختي يهودي را اعلام کرد.
15ـ قطعنامه 256 در سال 1968 حملات هوايي اسرائیل عليه مناطقي از اردن را به عنوان نقض قوانين بينالمللي تلقي ومحكوم کرد.
16ـ قطعنامه 259 در سال 1968 اسرائیل را بدليل عدمپذيرفتن هيئت سازمان ملل محكوم کرد.
17ـ قطعنامه 262 درسال 1969 اسرائیل را بدليل حملات هوايي عليه فرودگاه بیروت محكوم کرد.
18ـ قطعنامه 265 در سال 1969 اسرائیل را بدليل حملاتهوايي عليه شهر «السلط» در اردن محكوم کرد.
19ـ قطعنامه 267 در سال 1969 فعاليتهاي اسرائیل درتغيير چهره اصلي بيتالمقدس را محکوم کرد.
20ـ قطعنامه 270 در سال 1969 اسرائیل را بدليلحملات هوايي عليه روستاهاي جنوب لبنان محكوم کرد.
21ـ قطعنامه 271 در سال 1969 اسرائیل را بدليلعدم پايبندي به قطعنامههاي سازمان ملل در مورد وضعيت قدس محكوم کرد.
22ـ قطعنامه 276 در سال 1970 خواستار عقب نشيني اسرائیل از جنوب لبنان شد.
23ـ قطعنامه 279 در سال 1970 حملات اسرائیل عليه لبنان را محكوم کرد.
24ـ قطعنامه 285 در سال 1970 خواستار عقب نشيني فوري اسرائيل از لبنان شد.
25ـ قطعنامه 298 در سال 1971 اسرائیل را بدليل تغيير وضعيت قدس. محكوم کرد.
26ـ قطعنامه 313 در سال 1972 از اسرائیل خواست تاحملات خود عليه لبنان را متوقف سازد.
27ـ قطعنامه 316 در سال 1972 اسرائیل را بدليل حملات مكررش عليه لبنان محكوم کرد.
28ـ قطعنامه 317 در سال 1972 اسرائیل را بدليل عدم آزادي شهروندان عربي كه در لبنان دستگير شدند، محكوم کرد.
29ـ قطعنامه 332 در سال 1973 حملات مكرر اسرائیل عليه لبنان را محكوم کرد.
30ـ قطعنامه 337 در سال 1973 اسرائیل را بدليل نقضحاكميت لبنان محكوم کرد.
31ـ قطعنامه 338 در سال 1973 خواستار اجراي قطعنامههاي قبليسازمان ملل متحد در رابطه با عقب نشيني از سرزمينهاي اشغاليشد.
32ـ قطعنامه 347 در سال 1974 حملات اسرائیل عليه لبنان را محكوم کرد.
33ـ قطعنامه 425 در سال 1978 خواستار عقب نشيني اسرائیل از جنوب لبنان شد.
34ـ قطعنامه 427 در سال 1978 خواستار عقب نشيني اسرائیل از جنوب لبنان شد.
35ـ قطعنامه 444 در سال 1979 عدم همكاري اسرائیل بانيروهاي حافظ صلح سازمان ملل متحد را محكوم کرد.
36ـ قطعنامه 446 در سال 1979 شهرك سازي اسرائیل را محكوم و خواستار پايبندي آن به معاهده ژنو شد.
37ـ قطعنامه 450 در سال 1979 خواستار توقف حملات اسرائیل به لبنان شد.
38ـ قطعنامه 452 در سال 1979 خواستار توقف شهرك سازيهاي اسرائیل در فلسطين شد.
39ـ قطعنامه 467 در سال 1980 دخالت نظامي اسرائیل درلبنان را به شدت محكوم کرد.
40ـ قطعنامه 465 در سال 1980 برپايي شهركهاي یهود نشين را محكوم کرد.
41ـ قطعنامه 468 در سال 1980 خواستار لغو حكم اخراج رؤسايشهرداريهاي فلسطيني توسط اسرائیل شد.
42ـ قطعنامه 469 در سال 1980 عدم توجه و اجراي قطعنامه سابق توسط اسرائیل را محكوم کرد.
43ـ قطعنامه 471 در سال 1980 اسرائیل بدليل عدم پايبندي به معاهده چهارم ژنو محكوم شد..
44ـ قطعنامه 476 در سال 1980 براي چندمين بار تأكيد کرد كه ادعاهاي اسرائیل درقانون اساسياش در مورد قدس بياساس و باطل است.
45ـ قطعنامه 478 در سال 1980 موارد ذكر شده در مورد قدس در قانون اساسي اسرائیل را محكوم کرد.
46ـ قطعنامه 484 در سال 1980 صريحاً به شدت از اسرائیل خواسته شد تا رؤساي شهرداريهاي تبعيدشده فلسطينی را به فلسطين باز گرداند.
47ـ قطعنامه 487 در سال 1981 اسرائیل را به دليل حمله به نيروگاه اتمي عراق محكوم کرد.
48ـ قطعنامه 497 در سال 1981 اعلام الحاق بلنديهاي جولان به اسرائيل را رد نموده و از اسرائيل خواست تا فوراً از تصميم خود عدول كند.
49ـ قطعنامه 498 در سال 1981 خواستار عقب نشيني اسرائیل از لبنان شد.
50 ـ قطعنامه 501 در سال 1982 خواستار توقف حملات اسرائیل عليه لبنان و عقب نشيني نيروهاي اسرائیل از آن مناطق شد.
51 ـ قطعنامه 509 در سال 1982 خواستار عقب نشيني رژيم صهيونيستي ار بيروت و دادن اجازه جهت ورود مواد غذايي به اين شهر شد.
52 ـ قطعنامه 517 در سال 1982 ضمن درخواست دوباره جهت عقب نشيني اسرائیل از لبنان، اسرائیل را مسؤل پيامدهاي عدم اجراي قطعنامههاي سازمان ملل دانست.
53 ـ قطعنامه 518 در سال 1982 اسرائیل را بدليل عدم همكاري با نيروهاي سازمان ملل در لبنان محكوم کرد.
54 ـ قطعنامه 578 در سال 1986 خواستار عقب نشيني اسرائیل از جنوب لبنان شد.
55 ـ قطعنامه 592 در سال 1986 اقدام نيروهاي اسرائیل در قتل چند دانشجوي فلسطيني دانشگاه بيروت را بشدت محكوم کرد.
56 ـ قطعنامه 605 در سال 1987 نقض مكرر حقوق بشر فلسطيني توسط اسرائیل را بشدت محكوم کرد.
57 ـ قطعنامه 607 در سال 1988 خواستار پايبندي اسرائیل به معاهده چهارم ژنو و عدم تبعيد فلسطينيان شد.
58 ـ قطعنامه 608 در سال 1988 ناديده گرفتن قطعنامههايسازمانملل توسط اسرائیل و اخراج شهروندان فلسطيني توسط اين رژيم عليرغم قطعنامه مربوطه سازمان ملل را به شدت محكوم کرد.
59 ـ قطعنامه 636 در سال 1989 از اخراج فلسطينيان توسط اسرائیل اظهار تأسف کرد.
60 – قطعنامه 672 در سال 1990 فعاليتهاي خشونتآميز و استفاده از زور توسط اسرائیل عليه فلسطينيان در اورشلیم را محكوم کرد.
61ـ قطعنامه 673 در سال 1990 عدم همكاري اسرائیل باسازمان ملل را محكوم کرد.
62ـ قطعنامه 681 در سال 1990 اسرائیل را بدليل از سرگيري تبعيد شهروندان فلسطيني محكوم کرد.
63ـ قطعنامه 694 در سال 1991 ضمن محكوميت اخراج فلسطينيان توسط اسرائیل بر لزوم بازگشت فوري آنها تأكيد کرد.
64ـ قطعنامه 726 در سال 1992 اسرائیل را به دليل اخراج فلسطينيان به شدت محكوم کرد.
65ـ قطعنامه 799 در سال 1992 اسرائیل را به دليل اخراج 413 فلسطينی به شدت محكوم کرد.
قطعنامههاي مادريد و اسلو توسط اسرائیل به اجرا درنيامده است.
قطعنامه های بعد از 1992 را بدست نیاوردم.
اگر یک درگیری صرفا ً جنبه محلی داشته باشد، کشورهای زیادی برغم رابطه حسنه با متجاوز می توانند آنرا محکوم کنند. این نوع محکوم کردن صرفا ً لفظی است و بدین منظور عملی می شود که بخشهای ذينفوذی که در کشور مربوطه وجود دارند، برای همد لی با آنها محکوم می کنند. بطور مثال در فرانسه بخشهای زیادی از اعراب زندگی می کنند که خواهان محکوم کردن اسرائیل توسط فرانسه هستند. اما ما به ازایی ندارد . یعنی در حقیقت با محکوم نکردن تفاوت زیادی ندارد. .
نوع دیگری از محکوم کردن ِ یک دولت وجود دارد که تعدادی از قدرتهای دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل (آمریکا، روسیه، فرانسه، انگلیس، چین و آلمان*) دولتی را محکوم می کنند. مثلا ً قطعنامه های اخیر شورای امنیت علیه ایران یا در مورد عراق و یا یوگسلاوی… که پاسخی فرا تر از محکوم کردن و عملی دارد. بی توجهی به قطعنامه ها به حمله نظامی هم می تواند منجر شود.
* چند سالی است که آلمان به شورای امنیت وارد شده که بصورت 5 باضافه یک عنوان می شود. بعد از مدتی تبدیل به شش قدرت دارای حق وتو می شود. درست مانند 7 کشور صنعتی باضافه روسیه در حالیکه روسیه از سال 94 به اين طرف ناظر بود و از سال 98 به عضويت درآمد. اما برای آماده سازی افواه عمومی 7 کشور صنعتی باضافه روسیه عنوان می شد و در حال حاضر 8 کشور صنعتی گفته می شود. دستگاه تبلیغات غرب شتری را که بالای بام می برد می داند چگونه آنرا پائین بیاورد. در دهه نود در بوق و کرنا دمید که شوروی و کمونیسم شکست خورد. آنها بدبختند زنانشان مجبور به تن فروشی شده اند، زمستان های سختی سر راه دارند ….وو آهسته آهسته گفته می شد هشت کشور ثروتمند و صنعتی دنیا یا جی 8.
تعداد کشته شدگان و مجروحین فلسطینیان
از 1948 تا امضای قرار داد اسلو1993
تعدادکشته شدگان 269.000 نفر بطور متوسط روزانه 16 نفر کشته شدند
تعدا د مجروحین 186.000 نفر بطور متوسط روزانه 11 نفر مجروح شدند
تعداد معلولین 161.000 نفر بطور متوسط روزانه 10 نفر معلول شدند
تعداد آوارگان 2 میلیون نفر
تعداد کل آواره گان فلسطینی 5.4 میلیون نفر
بکرات و بدون بیان جزئیات می شنویم و می خوانیم اجرا نشدن پیمان اسلو ( پایتخت نروژ) سبب این جنگها بین اسرائیل و فلسطینیان می شود.
توضیحی در باره قرار دادهای اسلو 1 و 2 به نظر ضروری می رسد.
سازمان فتح (الفتح) در سال 1964 تشکیل شد. منشور آن در زیر آمده است. در سال 1969 یاسر عرفات رهبر فتح شد. بعد از بیست و چهار سال مبارزه فتح در سال 1988 تصمیم به صلح با اسرائیل گرفت، (همانطور که در پائین خواهید دید این تصمیم، تصمیم دو سوم فتح بوده است) و طی یک دوره سه ساله در مادرید در1991.10.30 (9.8.1370) طرف های ذی نفع اولین گفتگوهای صلح را انجام دادند. این گفتگو ها منجر به امضای صلح بین ابومازن ( محمود عباس) و اسحاق رابین نخست وزیر اسرائیل شد. این مذاکرات در 7 ماه قبل از امضای سند کاملا ً محرمانه بود و هیچ خبرنگاری در نشست ها اجازه شرکت نداشت. این قرار داد صلح به قرار داد صلح اسلو 1 معروف شده است: زمین در برابر صلح، خود گردانی محدود فلسطینی ها درکرانه رود غربی و غزه 13.9.1993(22.6.1372). هشت ماه بعد قرارداد اسلو 2 در 4.5.1994(15.21373) پیمان غزه – اریحا بین دو طرف امضا شد.( اریحا یا جریکو در منطقه کرانه غربی رود اردن است.)
مسائل عمده ای که در سازش بین دو طرف مد نظر قرار گرفت:
1- آب
2- تعیین حدود مرزی
3- مسئله آوارگان
4- اسکان یافتگان اسرائیلی در کرانه غربی رود اردن و غزه
5- مسئله تکلیف شهر بیت المقدس که سازمان ملل آنرا متعلق به تمام ادیان تعریف کرده است. اما اسرائیل آنرا پایتخت خود می داند و حاضر به مذاکره در باره آن نيست.
طبق قراردادهای اسلو 1 و 2 قرار بر این بود که تا سال 1998 اسرائیل از سرزمین های اشغالی بیرون رود و اداره فلسطین را به فتح بسپارد. اما در سال 1995 اسحاق رابین پراگماتیک توسط آرمانگرایان (اسرائیل سرزمین موعود) ترور شد و در انتخابات سال 1996 نیم بیشتر مردم اسرائیل با رای دادن به ناتان یاهو مخالفت خود را با صلح با فلسطینیان نشان دادند. شعار ناتان یاهو از حزب لیکود «حق ملت یهود در ارض موعود ابدی و غیر قابل بحث است» بود.
شعار اول دولت اسرائیل ( اسحاق شامیر) «صلح در برابر صلح ، زمینی پس داده نمی شود» بود.
شعار بعدی دولت اسرائیل اسحاق رابین «صلح در برابر زمین» بود که منجر به گفتگو سپس مذاکره مادرید و صلح اسلو شد.
در تاریخ 20.1.96( 1.11.74) یاسر عرفات اولین رئیس جمهور حکومت خودگردان فلسطین می شود. در این تاریخ همچنین شورای حکومت خودگردان هم انتخاب می شود.
با روی کار آمدن ناتان یاهوسیاست های زیر در مغایرت با طرح صلح اسلو انجام شده است 1996:
1- کسترش شهرک های یهودی نشین
2- حفظ تمام بیت المدس بعنوان پایتخت
3- عدم مذاکره در باره شهرخلیل و تخلیه نکردن آن آخرین شهر ازهفت شهری که باید به فلسطینیان تحویل داده می شد.
4- عدم قبول تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی و ادامه حضور نیروهای امنیتی و ارتشی اسرائیل در دهکده هاو آبادی های فلسطینی
مناطق عمده از لحاظ انبوه جمعیت |
|
مناطق |
جمعیت |
۴۰۰۰۰ |
|
۳۴،۴۷۲ |
|
۳۰۰۰۰ |
|
۴۰۰۰۰ |
|
۱۲۰۰۰۰ |
|
۲۵۰۰۰ |
|
۴۰۰۰۰۰ |
|
۴۷۰۰۰ |
|
۳۱٬۷۰۰ |
|
۳۴۵۱۴ |
|
۱۳۵۰۰۰ |
|
۴۰۰۰۰ |
|
۶۰۰۰۰ |
|
۷۵۰۰۰ |
|
۴۲۰۰۰ |
|
۱۶٬۹۰۰ |
فلسطین- کرانه غربی رود اردن( وست بنک)
پس از شکست نیروهای امپراتوری عثمانی از بریتانیا در جنگ اول جهانی، دولت وقت بریتانیا در 25 آوریل 1920 کنترل کرانه باختری را همراه دیگر سرزمین های فلسطین عهده گرفت و با تشکیل یک سیستم حکومتی تحت عنوان قیمومیت بریتانیا در فلسطین به کنترل کرانه باختری و دیگر سرزمین های فلسطین پرداخت. پس از تاسیس اسرائیل در 1948 در بخشی از سرزمین های تحت قیمومیت بریتانیا و تصرف نوار غزه ، پیمان صلح موقت 1949 میان اسرائیل، مصر، اردن، سوریه و لبنان به امضاء رسید که بنابر مفاد آن مرزهای اسرائیل و فلسطین مشخص شده و کرانه باختری تحت کنترل اردن قرار داشت. پس از 19 سال در 1967 در جنگ 6 روزه کرانه باختری رود اردن بتصرف اسرائیل درآمد.
نوار غزه
حدود یک میلیون و پانصد هزار فلسطینی در نوار غزه زندگی می کنند. بیشتر این فلسطینیان را اعراب پناهنده ای تشکیل می دهند که در طول جنگ اعراب و اسرائیل در 1948 از اسرائیل خارج شدند. تا سال 1967 جمعیت غزه پپ برابر شد و از آن زمان این جمعیت همواره در حال رشد است. فقر ، بیکاری و شرایط نامساعد زندگی در این منطقه به وفور بچشم می خورد و دلائل این وضعیت به نرخ بسیار بالای تولد، آسیب دیدن اقتصاد منطقه در منطقه در نتیجه بسته شدن های آن توسط اسرائیل پس از انتفاضه اول( 1978) و سیاست های تشکیلات خودگردان فلسطین بر می گردد. از دهه 1970 به بعد شهرک یهودی نشین در حوالی نوار غزه احداث شد، اما این شهرکها در اوت 2005تخلیه شد.
بیش از 99 % از ساکنان نوار غزه مسلمان سنی و حدود 1 % مسیحیان فلسطینی تشکیل می دهند.
8.2% |
رشد جمعیت |
8.3 در هر هزار نفر |
نرخ زاد ولد |
2.3در هر هزار نفر |
نرخ مرگ و میر |
7.4 تولد برای هر زن |
میانگین باروری |
3.21 مرگ در هزار |
مرگ و میر کودکان |
54.1 مثبت در 100 هزار |
نرخ خالص مهاجرت |
از شرایط صلح این بود که آن موادی که در منشور ملی فلسطین خواهان سرنگونی اسرائیل است از آن حذف شوند. در زیر این چنین موادی با رنگ زرد مشخص شده اند.
منشور ملی فلسطین
ماده 1- فلسطین کشور خلق عرب فلسطینی و جزیی ازوطن بزرگ عربی است و از آنهاجدا نمی شود و خلق فلسطین جزئی از امت عربی است.
ماده 2- مرزهای فلسطین، همان مرزهایی است که در زمان قیمومیت بریتانیا و جود داشته و منطقه ای تجزیه ناشدنی است.
ماده 3- خلق عرب فلسطینی دارای حق قانونی در وطنش است و خط مشی خود را طبق اراده و اختیار خود تعیین می کند.
ماده 4- فرد فلسطینی دارای یک شخصیت فلسطینی الاصل است که از بین رفتنی نیست و از پدران به فرزندان منتقل می شود و اشغالگری صهیونیستها و آوراگی ملت فلسطین نتيجه توطئه و فلاکتهایی است که بسر او آوردند. این امر هرگز باعث از بین رفتن جو شخصیت فلسطینی اش نخواهد شد.
ماده 5– فلسطینی ها هوطنان عربی هستند که در سال 1947 در سرزمين فلسطین اقامت داشتند؛ چه آنهایی که پس از سال 1947 از فلسطین اخراج شدند و چه آنهایی که باقی ماندند. هر فردی که از پدر فلسطینی بعد از این تاریخ در داخل و خارج از فلسطین متولد شود فرد فلسطینی محسوب می شود.
ماده 6– یهودیانی که تا قبل از اشغال فلسطین توسط صهیونیسم در فلسطین بودند، فلسطینی محسوب شوند.
ماده 7– گرایش و جهت دادن فلسطینی به این حقیقت مسلم است که از نظر مادی- و معنوی و تاریخی به فلسطین تعلق دارد و باید در این راه روشهای مناسب را برای آگاه کردن او به مسئله فلسطین بعنوان وطنش از کلیه جهات ( مادی- معنوی) بطور ریشه ای و نیز آماده ساختن وی برای مبارزه مسلحانه و دادن قربانی برای امید و آرزویش که آزادی و استرداد فلسطین باشد، بکار گرفت و آن را بعنوان یک وظیفه ملی معرفی کرد.
ماده 8– خلق فلسطین در مرحله ای زندگی می کند که مرحله مبارزاتی برای آزادی فلسطین است. تضاد های گروهی بین نیروهای ملی از نوع تضادهای ثانوی است و باید متوقف شود و کلیه نیروها باید در جهت تضاد اساسی که بین صهیونیسم و استعمار با خلق فلسطین است قرار گیرد و بر این اساس توده های فلسطینی و سازمانها و افراد داخل و خارج از فلسطین باید در جبهه واحد ملی سازماندهی شوند تا از راه نبرد مسلحانه فلسطین را آزاد کنند.
ماده 9- مبارزه مسلحانه تنها راه آزادی فلسطین است و این امر تاکتیکی نیست بلکه استراتژیک است؛ تصمیم ثابت و بازگشت به آن و دفاع از حق طبیعی اش و در دست داشتن حق تعیین سرنوشت در آن را خلق عرب فلسطین در ادامه مبارزه مسلحانه ملی برای آزادی وطنش نشان می دهد.
ماده 10- جنگ آزادی بخش ملی بر اساس عملیات چریکی استوار است و این عمل باعث رشد و توسعه و حمایت آن و آماده سازی تمامی نیروهای توده ای و فکری و سازمانهای فلسطینی و دخالت مردم در انقلاب مسلحانه فلسطین و به تحقق رساندن مبارزه ملی بین گروههای خلق فلسطین و ملل عرب است تا ضمانتی برای استمرار انقلاب و توسعه و پیروزی آن شود.
ماده 11- فلسطین همواره سه شعار را برگزیده است: وحدت ملی- آماده سازی ملی – آزاد سازی
ماده 12- خلق عرب فلسطین به وحدت عربی اعتقاد دارد و در تلاش برای تحقق آن است و بر آن است که در این مرحله از مبارزه ملی اش شخصیت فلسطینی اش را حفظ کند. نسبت با آن آگاهی یابد و در مقابل هر چیزی که باعث تضعیف شخصیت فلسطینی او می شود ایستادگی می کند.
ماده 13- وحدت عربی و آزادی فلسطین دو هدفی است که مورد تعقیب ماست که هر یک مکمل دیگری است. وحدت عربی باعث آزادی فلسطین و آزادی فلسطین باعث وحدت عربی است و باید برای دستیابی به آن در هر دو جبهه کار کرد.
ماده 14- وجود امت عرب وابسته به قضیه فلسطین است. کوشش امت عربی برای آزادی و بر پایی خلق فلسطین نقش پیشگامی اش برای تحقق این هدف ملی مقدس، از این جا سرچشمه می گیرد.
ماده 15- آزادی فلسطین از نظر عربی وظیفه ای ملی است که تمامی اعراب در مقابل جنگ صهیونیسم و امپریالیسم در وطن پهناور عربی ایستادگی کنند و وجود صهیونیستها را از فلسطین پاک کنند. مسئولیت اصلی آزاد سازی فلسطین
بر عهده ملتهای عرب و حکومت آنان و در پیشاپیش آن ملت فلسطین قرار دارد و برای به انجام رساندن آن بر ملت های عرب لازم است که توانایی های نظامی، مادی، معنوی و انسانی خود را فعالانه برای آزادی فلسطین وارد صحنه کارزار سازند و بر ملت عرب لازم است که در مرحله انقلاب مسلحانه فلسطین تمامی سعی و کوشش خود را در جهت استمرار نقش پیش گامی ملت فلسطین در ادامه انقلاب مسلحانه تا آزادی وطنش مبذول دارد.
ماده 16- آزادی فلسطین، از نظر معنوی، جوی از امنیت خاطر که در سایه تمام مقدسات دینی بدست می آید را فراهم می سازد و آزادی عبادت و زیارت برای تمام فرقه ها را تامین می کند. در اين ميان مسئله نژاد و رنگ و زبان و دین خاص مطرح نیست. برای رسيدن به این هدف خلق فلسطین از تمامی نیرو های معنوی جهان کمک می طلبد.
ماده 17- آزادی فلسطین از نظر انسانیت، کرامت و عزت آزادی را به انسان فلسطینی عطا می کند. بدین جهت ملت عرب فلسطین خواستار آنست که مومنین به کرامت و انسانیت و آزادی در جهان از ملت فلسطین حمایت کنند.
ماده 18- آزادی فلسطین از نظر جهانی عملی دفاعی است و آن از ضروریات دفاعی هر شخص است. بخاطر ضرورت دفاع از خویش، ملت فلسطین خواستار تائید تمام دول جهان و دوستدار آزادی و عدالت است تا
حاکمیت قانونی و ایجاد امنیت و صلح در سایه فلسطین بدست آورند و در تلاش این باشند تا مردم فلسطین
سیادت و آزادی ملی را تجربه کنند.
ماده 19- تقسیم فلسطین که در سال 1947 انجام شد و اساس اسرائیل را بنا حق بنیان گذاشت مدت زمانی را در تضاد با اراده ملی فلسطین و حق طبیعی اش و تضادی با متن پیمان مجمع عمومی سازمان ملل متحد که مقدم بر همه حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین است ایجاد کرده است.
ماده 20- آنچه در وعده بالفور آمده و رابطه تاریخی بین یهود فلسطین را مطرح کرده است با حقایق تاریخی و اساس یک دولت با مفهوم صحیحش مغایرت دارد و دین یهود دینی آسمانی است نه قومی دارای وجود مستقل. و یهود ملتی واحد و دارای شخصیت مستقل نیست بلکه هموطنانی هستند در کشورهایی که در آن زندگی می کنند.
ماده 21- خلق عرب فلسطینی با تکیه بر انقلاب مسلحانه فلسطین، هر راه حل دیگری را برای آزادی فلسطین رد می کند و تمام طرح های سازشکارانه و موهوم برای تصفیه فلسطین و بازی دادن فلسطین را نمی پذیرد.
ماده 22- صهیونیسم حرکتی سیاسی است که ارتباطی کامل با امپریالیسم جهانی دارد و دشمن تمام جنبشهای پیشرو و آزادی بخش جهان است و حرکتی متعصبانه و نژاد پرستانه و توسعه طلبانه و اشغالگر در سرزمین های اشغالی است و برای این هدف ها از روشهای فاشیستی نازیسم استفاده می کنند. اسرائیل وسیله ای برای حرکت صهیونیستی است و پایگاه جغرافیایی و انسانی برای امپریالیسم در قلب کشورهای عربی است تا از حرکتهای آزادی بخش و وحدت پیشگامان ازادی جلوگیری به عمل آورد. اسرائیل پایگاهی است که صلح و آرامش در خاورمیانه و جهان را به هم می ریزد. بنابراین با آزادی فلسطین و چیرگی بر صهیونیسم و امپریالیسم خود بخود صلح و آرامش در خاورمیانه برقرار می گردد. بدین جهت ملت فلسطین تمام آزادگان جهان و نیروهای نیکوکار و پیشرو را برای شرکت در مبارزه فرا می خواند و با تمام اختلافی که در امیال و جهت گیریهایشان وجود دارد انتظاردارد که دست از کمک و تائید مبارزه عادلانه و قانونی آزادی بخش مردم فلسطین نکشند و به آن کمک کنند.
ماده 23- حق و عدل و صلح و امنیت از دولتهامی خواهد که روابط دوستانه بین ملتها و بقای مردم در سرزمینهایشان بر پا شود و چون حرکت صهیونیستها حرکتی غیر قانونی و بر خلاف این حقیقت است پس و جود و فعالیت آن باید
تحریم شود.
ماده 24- خلق عرب فلسطین به مبادی عدل و آزادی و سیادت و تعیین سرنوشت و کرامت انسانی و حق ملتها در بدست آوردن آنرا برسمیت می شناسند و به آن احترام می گذارد.
ماده 25- برای به تحقق رساندن اهداف و مبادی این منشور سازمان آزادی بخش فلسطین نقش کامل خود را در آزادی فلسطین بعهده می گیرد.
ماده 26- سازمان آزادی بخش فلسطین نماینده نیروهای انقلابی و مسئول حرکت خلق فلسطین در مبارزه شان بخاطر باز پس گیری وطنشان و بازگشت به آن و تعیین حق سرنوشت درتمام زمینه ها ( نظامی، سیاسی و مالی) و آنچه قضیه فلسطین برای رشد در سطح جهان و اعراب لازم داشته باشد، است.
ماده 27- سازمان آزادی بخش فلسطین با امکاناتش در کنار تمام دولتهای عربی قرار گرفته است و در سایه حرکت آزادی بخش، بی طرفی خود نسبت به این دولتها را حفظ کرده، در امور داخلی هیچ دولت عربی دخالت نخواهد
کرد.
ماده 28- خلق فلسطین اصالت انقلاب ملی اش را حفظ کرده و بر آن تاکید دارد و از هرگونه دخالت و زیر نفوذ بودن و وابستگی بدور است.
ماده 29- این حق خلق عرب فلسطین است که در آزاد سازی وطنش و استرداد آن و مشخص کردن کشورش نسبت به تمام دولتها و نیروها و بر اساس مواضعش و مدت زمان ادامه این مواضع در انقلابش و به تحقق رساندن اهدافش کوشا باشد.
ماده 30- مبارزان و حاملان سلاح در نبرد آزادی، هسته مرکزی ارتش ملی را، که می تواند اهداف خلق عرب فلسطین را جامه عمل بپوشاند.
ماده 31- این سازمان دارای پرچم و سوگند نامه و سرود است که در سایه نظام و قوانین خاصی راجع به آنها تصمیم گیری می شود.
ماده 32- به این منشور نظامنامه ای ملحق که به اسم اساسنامه سازمان آزادی بخش فلسطین معروف است. این اساسنامه کیفیت تشکیل سازمان و هئیت ها و موسسات وابسته به آن را مشخص می کند و تمام وظائف و
مسئولیتهایی که بر عهده سازمان آزادی بخش فلسطین است بر اساس این اساسنامه خواهد بود.
ماده 33- این منشور تغییر نمی یابد مگر با اکثریت دو سوم مجموع اعضای مجلس شورای ملی سازمان آزادی بخش فلسطین در جلسه ای خاص که به همین منظور برگزار شود.
مقایسه نیروهای نظامی اسرائیل و حماس:
اسرائیل = 150.000 سرباز – حماس = 8000 سرباز (یورو نیوز) 15000 سرباز (سی ان ان)
اسرائیل = 3000 تانک – حماس =
اسرائیل = 750 هلیکوپتر – حماس =
اسرائیل = نیم میلیون نیروی ذخیره
درحال حاضر نیروهای نظامی تقریبا ً 50 کشور از جمله روسیه، انگلیس، آمریکا، چین، کلمبیا، اکوادور… از سلاحها و تجهیزات نظامی اسرائیل استفاده می کنند. تولیدات نظامی یکی از مهمترین و حیاتی ترین بخشهای اقتصادی اسرائیل است. کسب درآمد از این شاخه اقتصادی برای تامین منافع سیاسی و استراتژیکی اسرائیل است.
صادرات اسلحه اسرائیل
سالانه 50 میلیون دلار |
دهه 60 |
سالانه100 میلیون دلار |
نیمه اول دهه 70 |
200 میلیون دلار |
سال 76 |
320 میلیون دلار |
سال 77 |
600 میلیون دلار |
سال 79 |
750 میلیون دلار |
سال80 |
بیش از 1000 میلیون دلار |
سال 81 |
1250 میلیون دلار |
سال82 |
1000تا 2000 میلیون دلار |
تا آخر دهه 80 |
برغم آنکه سالهاست چین و اسرائیل وجود هرگونه همکاری نظامی را تکذیب کرده اند، اما اطلاعات حاکی از آنست که از اوائل دهه 80 رابطه سری بين دو کشور وجود دارد. با اینکه همکاری نظامی اسرائیل و چین رسماً اعلام نشده است، اما ارزش این همکاری در دهه 80 بالغ بر میلیارد ها دلار می شود.
منبع: الوسط شماره 239 بنقل از اطلاعات شماره 20905 سپتامبر 1996
یکی از تامین کنندگان اسلحه حماس چین است : به نقل از خبرگزاری الجزیره 30.12.2008
با توجه به اینکه اهالی غزه در محاصره زمینی و دریایی اسرائیل قرار گرفته اند و مرز مشترک با مصر هم بسته است 25. November 2005 ، آنها مجبور شده اند با حفر تونل هایی در قسمت مرز مشترک با مصر مایحتاج خود را تهیه کنند.( حفر تونل ها از سال 1982 آغاز شده و ممر درآمد برای قاچاقچیان بوده است) تا کنون 750 تونل حفر شده است. این تونل ها در عمق 15 تا سی متری زمین قرار گرفته اند. اسرائیل 40 عدد از آنها را شناسایی و منهدم ساخته است. کمک ها ی مالی جمهوری اسلامی و سوریه و وجود بیش از 60% بیکاری در نوار غزه امکان حفر این تونل ها را میسر ساخته است. تا کنون تعداد زیادی از این بیکاران در جریان حفر تونلها کشته شده اند ( 82 نفر در سال 2007 و 2008 در این راه کشته شده اند). قطر هر تونل حدود یک متر و طول آن ها بین 800 تا 1400 متر است. هزینه حفر هر تونل 100 هزار دلار برآورد شده است. حماس 2000 دلار ( یا 10% از ارزش کالاها) را از دارندگان این تونل ها مالیات می گیرد. گاو، شتر، گوسفند، دارو، اسلحه و مهمات… از طریق این تونل ها منتقل می شوند. در این شرایط جنگی کارایی پول هم بخوبی بچشم می خورد، کسی که ندارد نباید بخورد.
حماس ورود و فروش اسلحه را ممنوع کرده است. اما یک کلاشنیکف را می توان با 500 دلار خریداری کرد. کلیه اسلحه ها و مهمات مورد نیاز توسط حماس تهیه می شود.
نه تنها اسرائیلی ها بدنبال ویران کردن تونلها هستند، بلکه مامورین مصری هم با یافتن تونلها آنها را منفجر می کنند، آب وارد آنها می کنند، و یا گازهای سمی بدرون تونلها می فرستند. اگر خبر نگاری بخواهد تونلها را به بیند، از غزه با چشم بسته بسمت مرز با مصر آورده می شود تا محل تونلها لو نروند. تجارتی که از سال 1982 آغاز شده است. در این سوداگری همه چیز قاچاق می شود برای ورود یا خروج یک نفر 3000 یورو هزینه در بر دارد.
شناسايي فزاينده حقوق فلسطينيها از سوي مجمع عمومي
توجه بينالمللي به مسئله فلسطين در دهههاي 1950 و اوايل دهه 1960 بيشتر معطوف به موضوع آوارگان و درگيريهاي بين دولتي بود. اما پس از جنگ 1967، مسئله فلسطينيها در بستر سياسي گستردهتري مورد توجه قرار گرفت. فلسطينيها فعاليت براي دستيابي به حقوق ملي خود را دوباره احيا كردند و سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) كه در سال 1964 تأسيس شده بود، در سال 1968 منشور ملي جديدي را ارائه كرد. اين سند اشعار ميداشت جامعه بينالمللي در ايفاي مسئوليت خود در قبال فلسطين شكست خورده و لذا نبرد براي استيفاي حقوق فلسطينيها بايد تداوم پيدا كند.
گنجاندن مجدد مسئله فلسطين در برنامهكاري مجمع عمومي، 1974
مجمععمومي در دسامبر 1969 پذيرفت كه مسئله آوارگان عرب فلسطيني ريشه در انكار حقوق مسلم آنان طبق منشور سازمان ملل و اعلاميه جهاني حقوقبشر دارد. 56 دولت عضو در سپتامبر 1974 پيشنهاد كردند مسئله فلسطين به عنوان موضوع در برنامهكاري مجمععمومي گنجانده شود. آنها اشاره كردند مسئله فلسطين و سرنوشت و وضعيت مردم فلسطين بيش از 20 سال است كه به عنوان موضوعي مستقل و جداگانه در برنامهكاري مجمع قرار نگرفته است. پيشنهاد اين عده پذيرفته شد و از آن پس مسئله فلسطين دوباره بخشي از برنامهكاري مجمع عمومي شد.
مجمع عمومي در قطعنامه 22 نوامبر 1974 مجدداً حقوق انكار ناپذير مردم فلسطين را مورد تأييد قرار داد كه اين حقوق شامل حق خودمختاري بدون دخالت خارجي، حق استقلال ملي و حاكميت و حق بازگشت به خانه و در اختيار گرفتن داراييها ميشد. از آن زمان به بعد، هر ساله حقوق مردم فلسطين دوباره مورد تأييد مجمععمومي قرار گرفته است.
عضويت ناظر ساف، 1974
همچنين مجمع عمومي در سال 1974 در روند اعطاي مقام ناظر به ساف از اين سازمان دعوت كرد به عنوان نماينده مردم فلسطين در جلسات مجمع مشاركت كند. بعدها، مقام ناظر بودن ساف در تمام ارگانهاي سازمان ملل گسترش يافت.
سپس، مجمععمومي در قطعنامه 177/43 به تاريخ 15 دسامبر 1988، بيانيه اعلام تشكيل دولت فلسطيني از سوي شوراي ملي فلسطين را به رسميت شناخت. مجمععمومي نياز به توانمند كردن مردم فلسطين جهت اعمال حاكميت بر سرزمينهاي اشغالي از سال 1967 به بعد را مجدداً تأييد كرد. مجمع عمومي همچنين تصويب كرد از اين به بعد در نظام سازمان ملل به جاي عنوان سازمان آزادي بخش فلسطين از عنوان فلسطين استفاده شود و از هر نوع تعصب نسبت به عضويت ناظري و كاركرد سازمان آزاديبخش فلسطين در نظام سازمان ملل اجتناب شود.
10 سال بعد در سال 1998، مجمععمومي در قطعنامه 250/52 مورخه 7 ژوييه، تصميم گرفت علاوه بر موقعيت ناظري، حقوق و امتيازات ديگري از جمله مشاركت در جلسات و برنامه كاري مجمععمومي و نيز كنفرانسهاي بينالمللي و سازمان ملل را به فلسطين اعطا كند.
ايجاد كميته حقوق فلسطيني، 1975
كميته اجراي حقوق انكار ناپذير مردم فلسطين كه به عنوان كميته حقوق فلسطيني نيز شناخته شده است، در سال 1975 از سوي مجمععمومي تأسيس شد. از اين كميته خواسته شد برنامهاي جهت قادر كردن فلسطينيها به استيفاي حقوق انكارناپذيرشان ارائه كند. كميته مزبور در سال 1976، دو نوع توصيه ارائه كرد، نخست در رابطه با حقوق فلسطينيها براي بازگشت به سرزمين و خانهها و باز پس گرفتن اموالشان بود و دوم، حقوق آنها در كسب استقلال و حاكميت ملي.
شوراي امنيت اين توصيهها را مورد بحث قرار داد، اما به خاطر رأي منفي ايالاتمتحده، به عنوان عضو دايمي شوراي امنيت، نتوانست تصميمي در اين مورد اتخاذ كند. شوراي امنيت موضوع را در موقعيتهاي مختلف مورد بررسي قرار داد. ولي هر بار بدون تصميمگيري آن را به وقت ديگر موكول كرد. اما مجمع در سال 1976 و سالهاي پس از آن اين توصيهها را مورد تأييد قرار داد. مجمع همچنين از كميته خواست موضوع فلسطين را زير نظر داشته و گزارشها و توصيههايي در اين مورد به دبيركل يا شوراي امنيت ارائه دهد. همچنين،كميته مأموريت يافت به وسيله سازمانهاي غيردولتي و ديگر ابزارهاي مناسب بيشترين اطلاعرساني را در مورد توصيههاي خود انجام دهد.
كميته طي دهه 1980 و 1990 با عنايت به حقوق فلسطينيها از اين شرايط پيروي كرد و يافتههاي خود را در اختيار مجمع عمومي و شوراي امنيت قرار داد. سمپوزيومها، كنفرانسها و ديگر فعاليتهاي اين كميته به افزايش آگاهي در مورد مسئله فلسطين در سطح بينالمللي كمك كرد و كانون تلاشهاي خود را دستيابي به راه حلي صلحآميز مبتني بر استيفاي حقوق حقه مردم فلسطين قرار داد.
نفرین بر اسرائیل خبیث، زنده باد فلسطین