طاهره شیخ الاسلام
سالها پیش یکی از همکارانم داستانی را که در مقدمه یک کتاب آلمانی خوانده بود برایم تعریف کرد. این کتاب در باره ایرانیان و این داستان در مورد نظر تنگی و بد خواهی هموطنی بود که خدمت بزرگی در حق یکی از افراد قدرتمند و با نفوذ آلمانی می کند. آن فرد قدرتمند از آن ایرانی میخواهد که در ازای خدمت خود از او چیزی بخواهد. اما شرطی برای او قایل می شود و آن اینکه هر چه که او طلب نمود دو برابر آن را به همسایه ایرانی او خواهد داد. هموطن ما مهلتی می خواهد تا فکرهایش را بکند و بگوید که چه می خواهد. پس از یک هفته تعمق و تفکر به نزد آلمانی باز می گردد و از او می خواهد که یکی از چشمهایش را کور کند تا بدین ترتیب همسایه اش مطلقا نابینا شود.
در این نوشتار کوتاه به بررسی علت حسادت می پردازم. علتی که باعث بوجود آمدن ویژگیهای مخرب دیگری نیز در ما می گردد. قبل از شروع، ذکر دو نکته را لازم می دانم. یکی این که وقتی خصوصیتی را به قوم یا جامعه ای منتسب می کنیم، معنای آن این نیست که تمامی افراد آن ملت دارای آن ویژگی هستند، بلکه مقصود اینست که بیشتر افراد آن جامعه واجد آن می باشند. بنابراین من در این مقاله نظر به شخص شما ندارم، بلکه نظر به افرادی دارم که واجد این ویژگیها هستند و شما بطور حتم در زندگی خود با آنان برخورد داشته و دارید . دیگر اینکه وقتی ویژگی خاصی را به قومی منتسب می کنیم، به این معنا نیست که سایر ملل از آن خصلت مطلقا بری هستند. بسیاری از ویژگیها به نوعی در تمامی انسان ها کم یا بیش وجود دارد. این محیط است که آنها را تشدید کرده یا تخفیف می دهد. محیط مناسب منجر به رشد خصوصیات مثبت شده و مجالی به رشد ویژگیهای منفی نمی دهد و محیط نا مساعد عکس آن را عمل می کند.
اما حسادت چیست و چگونه این ویژگی مخرب در ما انسانها شکل می گیرد و رشد می نماید.
حسادت یعنی خوشحال نشدن از موفقیت دیگران و در حالات افراطی حتی به شعف آمدن از شکست آنان. یکی از مهمترین علل رشد این پدیده در جوامع انسانی مقایسه شدن افراد با یکدیگر است. مقايسههايى كه معمولاً به بهترى و بدترى، مهترى و كهترى انسانها و بدنبال آن به تحسين و يا تحقير آنان مىانجامد.
در ادبیات ما مولانا یکی از کسانی است که با استناد به یکی از اسطوره های مذهبی، به مذموم بودن عمل مقایسه کردن اشاره می کند. آنجا که شيطان تنها فرشتهاى است كه از امر خداوند مبنى بر سجده كردن به انسان سر باز می زند و اینگونه استدلال می کند كه آدم از جنس خاك و او از جنس آتش ساخته شده و آتش از خاك برتر است. در دفتر اول مثنوی چنین می خوانیم:
اول آن كس كين قياسكها نمود پيش انوار خدا ابليس بود
گفت نار از خاك بىشك بهتر است من ز نار و او ز خاك اَكدر است
***
انسان براى رشد و شكوفايى نيازمند اعتماد به نفس است كه آن نيز از طريق تشويق بجا و بهموقع بهويژه در زمان كودكى و نوجوانى حاصل مىشود. نياز به تشويق، توجه و مطرح شدن نيازى است طبيعى كه در تمامى انسانها كم و بيش وجود دارد و همين نياز انگيزۀ پيشرفت انسان در زمينههاى مختلف زندگى بوده و هست. تشويق و توجه كافى در زمان كودكى مىتواند به تعديل اين نياز در بزرگسالى كمك نماید و تحقير و سرزنش در زمان کودکی به این نیاز شدت می دهد.
با یک نگاه می توان دید كمتر كسى در ميان ما يافت مىشود كه مورد مقایسه های مکرر با دیگران قرار نگرفته و بهخاطر نقاط ضعفش تحقير و سرزنش نشده باشد. اين مقايسهها معمولاً از کودکی در بین خواهران و برادران و همچنين بچههاى هم سن و سال و در مدرسه بين شاگردان شروع شده و در بزرگسالى نيز به گونهاى نامرئى اما مستمر ادامه مىيابد. با توجه به اين كه اكثر اوقات كسانى در اطراف ما هستند كه در يك يا چند مورد از ما قابلتر و موفقترند، هميشه موردى براى مقايسه شدن و بهانهاى براى مورد سرزنش و تحقير قرار گرفتن پيدا مىشود و كسى را نيز از آن گريزى نيست. يك روز نقطۀ قوت ما را به رخ ديگرى مىكشند و او را تحقير مىكنند و كينۀ ما را در دل او مىنشانند و روز ديگر نقطۀ قوت ديگرى را به رخ ما مىكشند، ما را تحقير و كينۀ او را در دل ما مىنشانند و با هزار تأسف در بيشتر اوقات اين كار را -چه مادر و پدر و چه معلمان- با نيّت خير و در جهت ترغيب ما به بهتر شدن، انجام مىدهند.
با توجه به اين كه مقايسه از كودكى شروع مىشود و اثرات مضر و مخرب خود را در همان زمان بر ما مىگذارد، تعديل آن نيز بايستى از زمان كودكى و از خانه و مدرسه شروع شود. توجه ويژه جوامع مدرن به كودكان و آموزش و پرورش آنان نشان از درك اهميت نقش كودكان در ساختن آينده جامعه دارد. اهميت ويژهاى نيز كه اين جوامع به امنيت اقتصادى و آسايش فكرى مادران و معلمان مىدهند به خاطر ايفاى نقش سازنده و اساسى است كه آنان در تربيت كودكان بهعهده دارند و این در حالی است که تبعیض سنی در کشورهای سنتی و عقب مانده باعث می شود که به کودکان اهمیت چندانی ندهند و گاه حتی آنانرا معادل حیوانات قلمداد کنند و بهمین ترتیب زنان را نیز که سر و کارشان با کودکان است چه در نقش مادر و چه معلم ناچیز و بی ارزش بیانگارند.
ویژگیهای مخرب حاصل از عمل مقایسه:
حسادت و كارشكنى: حسادت همانگونه که گفته شد يعنى خوشحال نشدن از موفقيت ديگران. لازم به ذکر است که اين احساس معمولا نه در مورد موفقیت همگان، بلكه بيشتر در مورد موفقیت كسانى است كه ممكن است با ما مقايسه شوند و موفقيتشان به تحقير ما منجر گردد. مورد مقایسه قرار گرفتن باعث می شود که افراد نه تنها از فراهم آوردن امكاناتى كه بتواند همكارانشان را به موفقيتى برساند ابا نمايند، بلكه از راههاى گوناگون حتى مانع پيشرفت آنها هم بشوند (چوب لای چرخ گذاشتن و سنگ اندازی).
بطور حتم شما هم شاهد بوده اید كسانى كه در ممالك پيشرفته به موفقيتهايى در زمينههاى مختلف علمى، ادبى، هنرى و يا اجتماعى نايل مىشوند در هنگام دريافت جايزه و يا در هنگام مصاحبه، موفقيت خود را همواره مديون همراهى و كمكهاى افراد مختلفى چه همکاران و چه دوستان دور و نزدیک هستند. در حالیکه افراد موفق در کشورهای غیر دموکراتیک نه تنها معمولا از همراهی و کمک همکاران دیگرشان محرومند بلکه در بسیاری از اوقات با کارشکنی های مکرر از همه جوانب مواجه می شوند.
عيبجويى از ديگران: از عيبجويى از ديگران معمولا بعنوان یک وسیله دفاعی استفاده می شود، بدین معنی که با این کار در مقايسۀ احتمالى با آنان (كه يا توسط خودِ ما و يا ديگرى صورت مىپذيرد) پيروز بيرون آييم. بعنوان مثال وقتی متوالیا از همسر و فرزندان دیگران تعریف نمودیم و آنها را برخ همسر و فرزندان خود کشیدیم، همسرو فرزند خود را مترصد یافتن عیب و ایراد در آنان خواهیم نمود تا بتوانند ارجحیت آنها را در چشم ما مخدوش نمایند و در مقایسه های بعدی با آنها پیروز شوند.
انگشت گذاردن روى ايرادهاى جزئى از كارِ كسانى كه بههرحال كارى مىكنند و بزرگ كردن آن ایرادات، تمايل در لطمهزدن به حيثيت سياسى – اجتماعى و علمى ديگران از طريق نظرات و نقدهاى غرضآلوده و ترور شخصيت نيز كه در سطوح بالاتری از جامعه صورت مىگيرد مىتواند ريشه در همين پديده داشته باشد.
احساس رضايت از كوچك شدن ديگران: اغلب اوقات مشاهده مىشود كه عيب گرفتن از یک شخص و كوچك نمودن او باعث رضايت كس يا كسانى مىشود كه در همان زمينه به فعاليت مشغولند. اين احساس رضايت را معمولاً هم وقتى يكى از فرزندان مورد انتقاد و يا شماتت والدين قرار مىگيرد در چهره بقيه خواهران و برادران مىتوان ديد و هم هنگامى كه رئيس به كارمندى انتقاد يا اعتراض مىكند در چهرۀ ساير كارمندان. حتی بسیاری از ادبا و نويسندگان ما نيز که داعیه رهبری فرهنگی مردم را دارند از اين احساسات منفى مصون نیستند. آنها نیز در همین دایره مقایسه و رقابت و حسادت اسیرند اما در سطح دیگری.
از بين رفتن اعتماد به نفس و احساس حقارت: با توجه به اينكه اعتماد به نفس از طريق تشويق بجا در انسان بهوجود مىآيد وقتى مورد مقايسه و تحقير قرار گرفتيم بهتدريج اعتماد به نفس خويش را از دست خواهيم داد.
نياز به شنيدن تعريف و تمجيد و مطرح شدن: بدون شک مقايسه و مورد تحقير قرار گرفتنهاى متوالى زخمهايى در روح بهوجود مىآورند. هر زخمى مرهمى طلب مىكند و مرهم زخم حقارت، شنيدن تعريف و تمجيد و جلب توجه کردن و مطرح شدن است. در حقیقت نياز به شنيدن تعريف و تمجيد سكهاى است كه روى ديگر آن عدم تحمل انتقاد است و ايندو با هم نسبت معكوس دارند. يعنى هر چه افراد جامعهاى تحمل بيشترى براى پذيرش انتقاد داشته باشند، بههمان ميزان كمتر از تعريف و تمجيدهاى افراطى و ستايشهاى اغراق آمیز و دروغين خوشحال مىگردند و بالعكس افرادى كه تحمل كمترى براى شنيدن انتقاد دارند، لذت بيشترى از شنيدن تعريف و تمجيد مىبرند.
تلاش در كسب چيزهاى افتخارآميز و احترامآور: از آنجايى كه انسان نيازمند احترام و تأييد ديگران است به دنبال كسب چيزهايى مىرود كه در جامعه ملاك ارزش و احترام است. با توجه به اينكه ثروت و به دنبال آن موقعيت اجتماعی معيار ارزش در جوامع غیر دموکراتیک است، اكثريتى به دنبال آن مىروند. فراهم نبودن شرايط و امكانات برابر براى همگان باعث مىشود كه عدهاى از راههاى نادرست و با فدا نمودن ارزشهاى انسانى به كسب این ارزشها بپردازند. عدم موفقيت دراین راه باعث بوجود آمدن احساسات منفى چون كينه، نفرت، سرخوردگى، يأس و پوچى در افراد این جوامع می گردد . در اینجا ممكن است گفته شود كه در جوامع مدرن نيز مردم به دنبال همين چيزها هستند. اين درست است اما صحبت در اينجا بر سر انگيزۀ تلاش انسانهاست. از آنجايى كه در جوامع مدرن احترام اشخاص ارتباط چندانى با ثروت و مقام و موقعيت آنها ندارد، يعنى كسى به خاطر نداشتن ثروت زياد يا نداشتن تحصيلات عالیه و یا داشتن مشاغلی که با معیارهای جامعه طبقاتی ما پایین قلمداد می شود، مورد تحقير قرار نمىگيرد، مردم غالباً براى بهرهبردارى و لذت هر چه بيشتر از نعمات زندگى به دنبال ثروت می روند و معمولا براى ارضاى علايق خويش به دنبال كسب علم مىروند.
كتمان، تظاهر، دروغ و تقلید: ترس از مقايسه شدن با ديگران و مورد تحقيرقرار گرفتن باعث مىشود كه افراد علاوه بر تلاش در بالارفتن از پلههاى هرم اجتماعى، به كتمان ناداری های مادی و علمی خود پرداخته و يا تظاهر به داشتن آنها نمايند. اصطلاحاتى چون قمپز در كردن، خالىبندى، پز عالى، جيب خالى و… در همين رابطه مورد استفاده قرار می گیرد. این ترس هم چنین باعث می شود که مردم صورت خود را با سيلى سرخ نگاه داشته و به تقليد از سبك زندگى كسانى بپردازند كه در سطوح بالاترى بوده و مورد تقدير و توجه جامعه هستند.
بهعلاوه در جوامعى كه افتخار و ننگ یک فرد افراد خانواده و فامیل را نیز تحت تاثیر قرار می دهد، دروغ گفتن در مورد نقاط ضعف و كمبودهاى خانواده و بستگان و خالىبندى در مورد آنان نيز رواج مىيابد.
كنجكاوى، مچ گیری و قضاوتگرى: كنجكاوى چيزى نيست جز نياز شديد به دانستن چيزها. پيشرفت بشر در بسيارى از زمينهها تا اندازۀ زيادى مديون حس كنجكاوى اوست. اما كنجكاوى كه در اينجا مورد نظر است و یکی دیگر از ویژگی های بارز و ناپسند در میان ماست، علاقه به داشتن اطلاعات در مورد كسانى است كه با ما منافع مشتركى داشته و احتمال دارد که با ما مقایسه شوند. مانند همکلاس، همكار، همسايه، فاميل و… اين اطلاعات معمولاً شامل میزان در آمد آنها، چيزهاى تازهاى كه خريدهاند، محلى كه تعطيلات خود را در آنجا گذراندهاند، مدارك و مدارجى كه گرفتهاند و…. است. نحوۀ بروز اين كنجكاوى با مطرح كردن سؤالات متعدد بهگونهاى مستقيم و يا غيرمستقيم از خود افراد و يا از اشخاص ديگر است. مخفى نمودن نقاط ضعف و خالىبندى در مورد نقاط قوت که شرح آن گذشت خود منجر به مشكوك شدن افراد نسبت به يكديگر گشته، کنجکاوی را بیشتر تحریک می نماید و باعث مىشود كه حالت مچگيرى نیز در افراد نسبت به هم بهوجود بيايد. این پدیده باعث می شود که گاه فقط با ديدن يك مورد يا شنيدن يك جمله يا نقل قول در مورد يك شخص كه مغاير تصورى است كه او از خود در ما ایجاد کرده است، در باره او قضاوت کرده و حکم صادر نماییم.
تحريك احساس برترى و كهترى: طبيعتاً اين مقايسهها در ذهن ما باعث مىشود كه ما در برابر افرادى كه بههر دليلى چه مادى و چه معنوى بالاتر از ما هستند ناخودآگاه احساس كهترى، عدم اعتماد به نفس و به دنبال آن نگرانى يا هراس نموده و در مقابل كسانى كه از ما پايينترند احساس آرامش بيشتر، اعتماد به نفس و يا غرور كنيم.
توهم و تفسير اعمال ديگران: اين شرايط به ايجاد توهم و شكاكيت در ما منجر شده و باعث مىشود رفتارها و گفتارهاى ديگران بر مبناى فاصلهاى كه آنان نسبت به ما در هرم اجتماعى دارند تفسير كنيم. بدين معنى كه مثلاً اگر فردى كه همرده و همكار ماست ما را مورد تمسخر قرار دهد، اهميت چندانى ندهیم و گاهى با او همكلام نيز بشويم. اما انجام همين عمل را از جانب شخصى كه در ردۀ پايينترى ازما قرار دارد حسادت تلقی کنیم و از جانب شخصى كه در رده بالاترى از ما قرار دارد توهين. چرا كه او با اين عمل ممكن است قصد نشان دادن و بهرخ كشيدن موقعيت خود و در نتيجه تحقير ما را داشته باشد.
مقايسه دایمی خود با دیگران: مورد مقايسه قرار گرفتنهاى متوالى باعث مىشود كه اگر كسى هم ما را مورد مقايسه قرار ندهد، خودمان اينكار را انجام دهیم. بدین معنی که ديگران را از نظر شغل، در آمد، همسر و فرزندان و … با خود مقايسه كرده و عوارض ناشی از آن را در صورت عدم برتریت متحمل گردیم.
***
بياييم بذر اعتماد به نفس و عشق را با تشويق فرزندانمان در منزل و شاگردانمان در مدرسه بهخاطر خصوصيات يا قابليتهاى مثبتشان بكاريم و از مقايسه كردن آنها با ديگران و از مقايسه كردن هر انسان با انسان ديگر اجتناب نماييم و با اين عمل موجبات رشد و شكوفايى بيشتر در تمامى افراد جامعه را در هر سن و شرايطى فراهم آوريم.
بر گرفته شده از بخشی از کتاب “در اسارت فرهنگ” بقلم همین نویسنده. این کتاب در تهران در انتظار دریافت مجوز است.