طاهره شیخ الاسلام
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
آنکه او از پرده تقلید رست او به نور حق ببیند آنچه هست
(مولانا)
رشد و شكوفایی هر ملتی در گرو خلاقیت افراد آن ملت است، و در جوامعی که در آن تقلید و دنباله روی از سنتها، آداب و عادات هزار ساله پیشینیان رایج و مرسوم است، خلاقیت جائی برای بروز پیدا نمی کند و بدون خلاقیت و نو آوری رشدی صورت نخواهد گرفت.
تقلید یعنی تکرار یک عمل در حالی که پیشرفت (پیش رفت) یعنی حرکت رو به جلو و این دو همانگونه که پیداست در تقابل با یکدیگر قرار دارند. بهمین علت است که انتظار پیشرفت در جوامعی که شیوه تقلید بر تمامی جوانب زندگی از سیاسی و ادبی گرفته تا علمی و اجتماعی سایه افکنده است، انتظاری عبث خواهد بود. در چنین جوامعی ایستادگی در مقابل سنن و آداب دیرینه با عناد و تکفیر و تحریم مردم روبرو می شود، واکنشهایی که به مرگ خلاقیت ها می انجامد. یکی از آثار جانبی و مخرب این نوع برخورد فرار مغزهاست که در مقاله دیگری به آن پرداخته خواهد شد.
این نوشتار را به آثار زیانبار تقلید کور کورانه از بعضی از رسوم اجتماعی اختصاص می دهم. رسومی که در زمان بوجود آمدن خود دلایل انسانی و عقلانی داشته اند اما امروزه به دلیل تغییر شرایط زیستی، مخل آسایش و آرامش افراد می شوند.
رسم سوغات بردن: این رسم احتمالا به زمانی بر می گرددكه مسافرت به دلیل نبودن امکاناتی چون جاده های خوب و وسایط نقلیه سریع و مناسب نبودن امکانات مالی مردم بندرت صورت می گرفت و بعلاوه کالاهای تولید شده در نقاط مختلف جهان نیز بیشتر در محل تولید خود یافت می شدند. در چنین شرایطی هم دادن سوغات امری نیکو و انسانی بود و هم گرفتن آن حادثه ای خوشایند و هیجان انگیز، بخصوص برای کسانی که امکان رفتن به سفر را بدلیل عدم بضاعت مالی نداشتند.
امروزه دیده می شود که علی رغم اینکه مسافرتها فراوان تر و كوتاه مدت تر شده است و بیشتر کالاها در همه مناطق دنیا یافت می شود و همچنین بضاعت خرید نیز تقریبا بالاتر رفته، این رسم بصورت یک وظیفه در آمده و مشکلات فراوانی را به خصوص برای کسانی که فراوان تر مسافرت می کنند بوجود می آورد. از جمله این مشکلات می توان به کمبود وقت، نگرانی عبور کالاها از گمرک و اینکه مشکل می توانند هدیه ای بیابند که تازگی داشته و رضایت خاطر و هیجانی در دریافت کننده آن بوجود آورد اشاره نمود.
در مدت اقامتم در خارج از کشور بسیاری از هموطنان را دیده ام که هر چند گاه یکبار برای دیدن اقوام خویش به وطن میروند. بروشنی دیده می شود که هیجان دیدار اقوام و دوستان تحت الشعاع نگرانی و بعبارت بهتر دلهره خرید سوغات قرار می گیرد. از طرفی این مسئله که در جامعه ما میزان آبروی افراد و هم چنین احترام و علاقه آنها به یکدیگر با قیمت سوغات خریداری شده محک زده می شود، مشکلات ناشی از انجام این رسم را دو چندان می کند. این هموطنان از چند ماه مانده به رفتن مترصد یافتن فروشگاههائی می شوند که حراج کرده اند. ساعتها وروزها صرف گشت و خرید می شود، چمدانها با زحمت و مرارت بسیار پر می شوند و با هزار دلهره و مشکل از گمرک عبور داده می شوند.
و اما در وطن، در بسیاری از مواقع آنطور که خود شاهد بوده ام به دیدار مسافر می آیند، نه از روی عشق و دلتنگی که رسم است و نمی شود نرفت، و هدیه ای برای او می آورند، نه با عشق و مهر که رسم است و نمی شود نبرد، و از مسافر دعوت به شام و ناهار می کنند، نه از روی طیب خاطر که رسم است و نمی شود نکرد. و دوباره چمدانها از هدیه های دریافتی که به ” سرراهی” معروف است پر می شود و بر می گردد. صرف نظر از گله ها و دلخوری ها از کم یا زیاد بودن و یا نامناسب بودن هدیه ها و سوغاتها، بسیاری از کالاهای برده و آورده شده در هر دو سوی مرز پس از مدتی بدور ریخته می شود و آنکه در این میان بهره می برد همان فروشندگان کالا در دو طرف مرز می باشند و بس.
فراموش نکنیم که هدیه دادن کار زیبایی است اگر بهخاطر عشق و محبت صادقانه باشد و نه بهخاطر بهجا آوردن یک رسم. كاری كه با عشق انجام میشود پاداشش در لذتش نهفته است، توقع بهدنبال نمیآورد و ذهن ما را از درگیر شدن در یك معامله میرهاند.
رسم اقامت مسافر در منزل دوستان و اقوام: وجود فقر از یک طرف و نبود مسافر خانه و هتل از طرف دیگر باعث می شده است که مسافر به منزل اقوام و آشنایان وارد شده و در آنجا اقامت گزیند. طبیعتا کسانی که فضای کافی و امکانات مالی مناسب داشته اند در اغلب اوقات از این همجواری لذت کافی می برده اند. اما این میزبانی برای کسانی که جا و امکانات کافی نداشته و ندارند هیچگاه آسان نبوده و نیست به خصوص که مجبور به حفظ آبرو بوده و می باشند. آبروئی که در جامعه ما متاسفانه تنها با تدارک اغذیه و اشربه متنوع و فراوان حفظ می گردد. اکنون دیده می شود که حتی با بهتر شدن وضع مادی مسافران و وجود هتلهایخوب و مناسب و مهمتر از همه کمبود جا و امکانات در منزل بستگان همچنان این رسم پابرجاست. بعبارت روشن تر رسمی که بدلیل فقر بوجود آمده در غیاب علت خود، به تداوم خویش ادامه می دهد. به بیان دیگر اکنون دیده می شود که بسیاری از مردم به خاطر انجام یک رسم، رنجی را بر خود و دیگران تحمیل می کنند که نباید و و نشاید تنها به این دلیل که ما کمتر به ریشه اصلی آداب و رسومی می اندیشیم که خود را مقید به انجام آنها می دانیم.
براستی ما تا کی بایستی شاهد صحنه هائی باشیم که میزبان در غیاب مسافرو یا مهمان از تنگی جا و فشارهای وارده بر خود و خانواده اش شکایت می کند، اما هنگامی که آنان می خواهند میزبانشان را ترک کنند، میزبان با قیافه تاثر بار! از آنان می خواهد که لطف کرده و بیشتر بمانند؟ و تا کی باید شاهد باشیم که اشخاصی با استطاعت مالی و با داشتن تمایل به رفتن به هتل به خاطر اصرار زیاد اقوامشان مجبور شده اند به منزل آنها رفته و با همسر و فرزندانشان در یک اطاق کوچک اقامت کنند؟ چرا ما در عین اینکه نمی خواهیم آرامشمان بر هم خورد به دیگران در بر هم زدن این آرامش اینهمه اصرار می کنیم و چرا ما محبتمان را با میزان رنجی که برای یکدیگر متحمل می شویم و میزان آسایشی که از ما مختل می شود به یکدیگر نشان می دهیم حتی اگر ضرورتی در این کار نباشد؟
انجام یك رسم اجتماعی بایستی آرامش، نفع و یا لذت کسانی را در پی داشته باشد که در آن ذیمدخلند. اگر در انجام آن فقط نفع و یا لذت یك طرف نیز حاصل شود، رنج و یا ضرر طرف مقابل به هدر نرفته است. اما انجام یك رسم كه نفع مادی و معنوی برای کسی بهمراه نداشته باشد به معاملهای میماند كه در آن هر دو طرف متضرر شدهاند.
رسم به دیدار مسافر رفتن و دعوت کردن از او برای شام یا ناهار: به دیدار مسافر رفتن و دعوت كردن از او یکی از رسوم خوب ما و به زمانی مربوط می شده است که اولا مسافرت کار آسانی نبود و سفری که امروزه در یک یا چند ساعت با هواپیما صورت می گیرد به زمانی بس طولانی گاه چندین ماه احتیاج داشت. زمانی که عدم استطاعت مالی، بیماری و عدم امنیت راهها و غیره باعث می شد که سالم بر گشتن یک مسافر حادثه ای بزرگ تلقی شود. در چنان شرایطی بود که بدیدن مسافر می رفتند تا از شهر و دیار و از مردمانی دیگر و از تجارب و خطراتی که با آن مواجه شده است بشنوند. سوغاتهای از آب گذشته را بگیرند و در جهت وارد نشدن فشار مالی به او، هدیه ای جایگزین آن کنند.
از طرفی از آنجا که یکی از عمده ترین سرگرمی های جوامع فقیر و سنتی همچون جامعه ما معاشرت بوده است، مردم از هر بهانه ای چون بهدنیا آمدن یك نوزاد، خریدن یك خانه و آمدن یک مسافر برای دیدار یکدیگر استفاده کرده و می کنند. دعوت مسافر به شام و ناهار توسط ملاقات کنندگان نیز اقدامی بسیار زیبا و انسانی محسوب می شده است، چرا که اولا این عمل باری به اندازه یک شام یا ناهار از دوش میزبان که به خاطر حفظ آبروی خود فشار زیادی را نیز متحمل می شده بر می داشته و ثانیا موجب گردهم آیی آنان در مکانی دیگر و احتمالا آشنائی با افراد بیشتری می گردیده است. بدیهی است انجام این اعمال در هر زمان و هر کجا که چنین شرایطی برقرار باشد، بسیار نیکو و مفید است.
اما متاسفانه امروز شاهدیم که علی رغم بزرگتر شدن شهرها، بیشتر شدن سرگرمی ها و تفریحات، گرفتارتر شدن خانواده ها، شاغل بودن زنان و کوچکتر شدن خانه ها، این رسم بصورت یک وظیفه بر شانه بسیاری سنگینی می کند. رسمی که بدلیل تغییر شرایط به جای لذت و خوشی، موجبات سلب آسایش را برای یک یا هر دو طرف بوجود می آورد.
در مدت اقامت خود در خارج از کشور بارها شاهد بوده ام که شخصی پس از سالیان دراز دوری، به دیدار یکی از بستگان نزدیکش آمده است. دوستان میزبان بدون اینکه حتی مسافر را دیده باشند، یکی یکی و دوتا دوتا و گاه نیز گروهی به دیدار او آمده و آنها(مسافر و میزبان) را با اصرار و فشار به شام و ناهار دعوت کرده اند و با این کار هم فرصت تجدید خاطرات و لذت با یکدیگر بودن را از آنان و هم فرصت دیدار از مناطق دیدنی شهر را از مسافر گرفته اند. فرصتی که در بسیاری از مواقع امکان بدست آمدن مجدد آن پیش نخواهد آمد. متاسفانه در بسیاری از اوقات این دیدارها و دعوتها نیز از روی ناچاری و فقط باین دلیل که رسم است و نشان احترام، انجام می گردد. گاه دیده می شود که ملاقات کنندگان حتی فرصتی که مسافران بتوانند با ساعت و زمان جدید خود را مطابقت داده و از خستگی و خواب آلودگی بدر آیند را نیز به آنان نداده اند، باین دلیل که زودتر بدیدن مسافر رفتن نیز نشان علاقه بیشتر به میزبان و احترام بیشتر به مهمان تلقی می شود.
رهایی از این آداب و رسوم و یا تعدیل آنها بصورت انفرادی شهامتی می طلبد که در توان همگان نیست، چرا که به متهم شدن به سنت شکنی و عدم رعایت احترام و سپس منزوی شدن فرد می انجامد. اما بطور حتم این تحول فرهنگی را می توان در محدوده کوچک دوستان نزدیک و اقوام صمیمی با توافق قبلی به اجرا در آورد. باین امید که روزی این گروههای کوچک بهم بپیوندند، این سنت ها شکسته شوند و این بخش از فشار اجتماعی از روی دوش بسیاری برداشته شود.
اگر به جا آوردن آداب و رسوم هزاران ساله اجدادی برایما ایجاد زحمت و نارضایی خاطر میكند بایستی بدانیم كه تاریخ مصرف آن گذشته است.
مراسم شام و نهار پس از درگذشت عزیزان: این رسم نیز مانند بیشتر رسوم ما دلایلی عقلانی و انسانی داشته و دارد. بدین معنی که مرگ یك فرد بهانهای بوده است برای خانوادهها كه افراد گرسنه را که تعدادشان نیز در کشور فقیری چون کشور ما کم نبوده است اطعام نمایند. این عمل نیکو با توجه به باورهای مذهبی در جامعة ما كه در آن دعای خیر افراد اطعام شده از گناهان متوفی كم كرده و در عذاب آخرت او تخفیف میدهد، باعث میشده كه حتی خانوادههای بی بضاعت نیز پولی را برای اینكار ذخیره و یا حتی قرض كنند و عدهای مستمندتر از خود را اطعام نمایند. اكنون در بسیاری موارد شاهدیم كه این مراسم نه دیگر با اطعام مساكین در ارتباط است و نه شاید كسی به دعای خیری در جهت كم كردن گناهان متوفی چندان اعتقادی داشته باشد، بلکه انجام آن صرفا به تقلید از پیشینیان انجام می شود. و از آنجاییکه در جامعه ما همانگونه که گفته شد آبرو و احترام با میزان ثروت افراد محک زده می شود و ثروت افراد درهر چه مفصل تر برگزار کردن این مراسم خود را نشان می دهد، فشار زیادی بر کسانی وارد می شود که از امکانات مالی مناسبی برخوردار نیستند و چنین است که گاه دیده می شود غم فقدان عزیزان، تحتالشعاع نگرانی برای برگزاری یك مراسم آبرومند قرار می گیرد.
آنچه که گفته شد تنها نمونه هایی بود از فشارهای حاصل از تقلید کورکورانه و پیروی از آداب و رسوم هزاران ساله ما بر زندگی فردی و اجتماعی مان که هیچکس جز خود ما مسئول آنها نیست. بعبارت دیگر نه دولتها و سیستم های حکومتی در این مسئله نقشی دارند و نه جای پای ابر قدرتها را در آنها می توان دید. درک این مطلب که با تغییر شرایط اجتماعی، در آداب و رسوم نیز باید تغییراتی حاصل گردد نیاز به نبوغ فراوانی ندارد. پس بیاییم با یک تصمیم آگاهانه خود را از اسارت قل و زنجیر سنتهائی که دیگر نفعی برای ما و دیگران ندارند نجات دهیم.
* سایر آداب و عادات ما بگونه مشروح در کتاب “در اسارت فرهنگ” از آثار همین نویسنده مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. این کتاب در تهران در انتظار دریافت مجوز است.