نویسنده : حسن ماسالی
عوامل بحران را میتوان بشرح زیر تقسیم بندی کرد:
1 – چگونه با حکومت اسلامی- فاشیستی برخورد کنیم و چشم انداز ما درباره “قدرت جایگزین ” چیست؛
2- با کدام بخش از اپوزیسیون ایران متحد شویم و صفوف تشکیلاتی – مبارزاتی خود را چگونه تنظیم کنیم؛
3- درجدال های سیاسی – تئوریک و در اتحاد عمل مبارزاتی، با گروههای همگرا، با تنوع نظریات،، چگونه شرکت کنیم؛
4 – چگونه در خودمان و در مناسبات جامعه، غنای فرهنگی – تئوریک – سیاسی بوجود آوریم؛
الف- اگر نیروی سیاسی و اجتماعی که خود را ” اسلامیست ” می نامد و با این رژیم مدارا میکنند، چندان تعجب آور نیست. اما نیروهائی که خود را ” سکولار، دمکرات و (حتی چپ و برابری طلب ) ” می نامند و با رژیم ” اسلامی – فاشیستی ” مدارا میکنند، و یا خواستار ” اصلاحات در چارچوب همین رژیم ” هستند، نقش تفرقه افکنانه و گمراه کننده بزرگی در جامعه ایفا میکنند و از عوامل بحران درون اپوزیسیون نیز محسوب می شوند.
سیاست انحرافی و سازشکارانه این محافل، تنها به عدم شناخت از ماهیت و خصلت واپسگرایانه و فاشیستی رژیم حاکم، مربوط نمیشود، بلکه به خصلت ” فرصت طلبانه”، به “فرهنگ عقب مانده” و به “روحیه و روان شکست خورده ی ” عناصر تشکیل دهند ه آن محافل و گروهها نیز ارتباط دارد.
راه چاره چیست ؟ آیا باید روابط عاطفی شخصی، خویشاوندی، ایلیاتی را در تعین مناسبات با چنین محافل و گروههای فرصت طلب و متزلزل، دخالت داد و آنها را در صفوف اپوزیسیون سکولار- دمکرات- برابری طلب، پذیرفت و اجازه داد که اغتشاشات فکری و پریشانحالی خود را به درون اپوزیسیون واقعی بکشانند؟
ضروریست که این محافل از صفوف اپوزیسیون سکولار – دمکرات و برابری طلب، بطور قاطعانه طرد شوند. هرگونه همکاری با اینگونه محافل، موجب میگردد که اغتشاشات فکری و سیاسی آنان، در درون جامعه، و در میان مبارزین کم تجربه کشانده شود و بحران های موجود را تشدید بخشند.
بنابراین، اتخاذ موضعی باز و شفاف در برابر جمهوری اسلامی – فاشیستی بمنظور برچیدن تمام عیار این رژیم، و محو تمام زمینه های فرهنگی – اجتماعی که به آن وابسته اند، باید در برنامه مبارزاتی همه ی مدعیان مبارزه برای سکولاریسم – دمکراسی خواهی – برابری طلب، گنجانده شود تا بتوان آنرا ” اپوزیسیون ” نامید.
با توجه به تاریخ تحولات سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تاکنون، و با توجه به شکست ها و ناکامی هائی که تاکنون مردم میهن ما متحمل شده اند، ضروریست که نیروهای مبارز سکولار- دمکرات، تنها برای ” سرگونی” این رژیم
گام بر ندارند، بلکه، از نظر مبانی تئوریک – سیاسی – تشکیلاتی- مبارزاتی، برای شکل گیری ” قدرت جایگزین مطلوب مردم” تدارک ببینند و چشم انداز روشنی برای نوسازی ایران فردا داشته باشند.
ب- ما نمیتوانیم سیاست “همه با هم” را دنبال کنیم.چنین سیاستی، تکرارشکستهای گذشته است. مشاهده میکنیم که برخی افراد و گروههای سیاسی مبارز، با “خود بزرگ بینی” ادعا میکنند که میخواهند بطور ” تاکتیکی” با برخی محافل ارتجاعی ناراضی متحد شوند تا باصطلاح ” دشمن اصلی ” را از میان بردارند. غافل از اینکه اتخاذ چنین ” تاکتیک” هائی، موجب شکست ” استراتژیک” نیروهای ترقیخواه خواهد شد.
ضروری است که نیروهای ترقیخواه، ابتدا جبهه سیاسی – تشکیلاتی – مبارزاتی مستقل خود را بوجود بیاورند و تبدیل به یک قدرت سازمان یافته بشوند تا از این طریق بتوانند در” توازن قوا” دربرابر نیروهائی ارتجاعی،نقش تعیین کننده ای ایفا کنند. و اگر در سیاست های ” تاکتیکی” شرکت میکنند، دربرابر سیطره جوئی نیروهای ارتجاعی، قدرت مقابله و مقاومت داشته باشند.
عدم توجه مبارزین سیاسی ایران، به فنون مبارزه اجتماعی و شیوهای سازماندهی، موجب شده اند که تاکنون ” احزاب مدرن اجتماعی” در ایران شکل نگیرند. آنچه که تاکنون بعنوان “احزاب سنتی” داشته ایم، یا یک ” فرقه” ناتوان و بدون پایه های اجتماعی بوده اند، یا ” جبهه ای با اغتشاشات فکری – سیاسی ” بودند که نقشی زود گذر و نابهنگام داشته اند.
در همین ارتباط، مشاهده میکنیم که دهها گروه چپ طرفدار سوسیالیسم در ایران بوجود آمده اند و هنوز نتوانسته اند بمناسبات درونی خود سامانه بخشند تا بتوانند نقش سیاسی – مبارزاتی خود را در ارتباط با طبقه کارگر و زحمتکشان ایران ایفا کنند.
ج- عقیده دارم، شرایط مبارزه در ایران می طلبد که از یکطرف برای سازماندهی یک جبهه گسترده متشکل از نیروهای سکولار – دمکرات – برابری طلب اقدام کنیم، تا در سطح جامعه و در میان اقشار مختلف اجتماعی پایگاه اجتماعی داشته باشد و در” توازن قوا” دربرابر ارتجاع نقش موثری ایفا کند، از طرف دیگر نیروهای پراکنده ” چپ” که به برچیدن تمام عیار حکومت اسلامی- فاشیستی اعتقاد دارند، ضروریستکه با تکیه به ” فرهنگ گفتگو- مبارزه تئوریک- اتحاد عمل مبارزاتی”، مشترکا بتوافق برسند تا ” شورای هماهنگی نیروهای چپ مبارز وآزاد اندیش ایران” شکل بگیرد..
اعتقاد دارم، نیروهای چپ ایران، اگر فرهنگ گفتگو و اتحاد عمل مشترک را پیشه کنند، میتوانند به یک جریان قدرتمند سیاسی – اجتماعی در جامعه تبدیل شوند، وگرنه مثل گذشته قربانیان بی ضرری برای ارتجاع محسوب خواهند شد.
در جامعه ایران نیروهای کارگری و توده های زحمتکش جامعه از رهبری با درایت، قدرتمند و آگاه برخوردار نیستند، و این کمبود، باید مورد توجه نیروهای مبارز و فرهیخته چپ قرار بگیرد و از پراکنده کاری و فرقه گرائی دست بردارند.
د- نیروهای سکولار – دمکرات و برا بری طلب، موقعی میتوانند نقش موثری در جامعه ایفا کنند که نیرو های انسانی- مبارزاتی و امکانات مالی – فنی خود را همآهنگ سازند. متاسفانه هر گروهی یک “قارقارک” راه انداخته است که فقط بخش کوچکی از جامعه را نمایندگی میکند.
ضروریست که مبارزین چپ و گروههای هوادار سوسیالیسم در چند زمینه فعالیتهای مشترکی را آغازکنند تا کمبودهای موجود را برطرف کنند.
1- برپائی یک کانال تلویزیونی ماهواره ای مشترک، بمنظور حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران در داخل کشور؛ غنا بخشیدن مباحث تئوریک – سیاسی در درون جنبش چپ؛ و یاری رساندن به شکل گیری ” شورای همآهنگی نیروهای چپ”، و اتحاد عمل نیروهای سکولار – دمکرات- برابری طلب در داخل و خارج از کشور.
2- تشکیل ” گروههای کار ” در زمینه های گوناگون، بمنظور پژوهش درباره: شرایط کنونی سرمایه داری جهان ( گلوبالیزاسیون)؛ درباره راهکارهای سازماندهی و فنون مبارزه در شرایط ترور و اختناق در ایران؛ درباره ساختار اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی کنونی جامعه ایران و راهکارهای نوسازی ایران و مبارزه با واپسگرائی در ایران آینده.