نویسنده : حسن ماسالی
شکل گیری ” بینش و منش”:
عوامل مختلفی در شکل گیری بینش و منش انسانها موثر هستند.
مناسبات تولیدی واقتصادی، شرایط آموزش و پرورش، فرهنگ وهنرجامعه،ادیان، ایدئولوژی ها ، مناسبات سیاسی حاکم درکشور، شرایط اقلیمی و طبیعی، و همچنین مناسبات و تحولات جهانی بطور” گلوبال” و بطورمستقیم و غیر مستقیم در شکل گیری احسا سات، انگیزه ها و اندیشه های هر انسان اثر میگذارند.
اما باید توجه داشت که تاثیر گذاری این عوامل در انسانهای یک جامعه ، موزون ویکسان نیستند، بلکه بر حسب ” جایگاه و موقعیت اجتماعی”هر انسان، متفاوت میباشند.
همچنین باید توجه داشته باشیم که افکار( اندیشه ها)، احساسات و انگیزه های انسانها میتوانند دراثرناملایمات وتحولاتی که درمحیط زندگی آنان روی میدهند، متحول شوند وآگاهانه و ناخود آگاه، درمسیر زندگی وعملکرد های هرانسان اثر بگذارند.
عامل دیگری که در بینش ( اندیشه) و منش( عملکرد) انسانها اثر میگذارد، ” درس آموزی از تجارب خود و دیگران میباشد که میتواند ” چراغ ر هنمای راهکارها و عملکردهای آینده”هر فرد باشد.
طرز تفکر (اندیشه )، احساسات و انگیزه ها ، مجموعاً ” بینش” هر فرد را سامانه می بخشند و هنگامی که چنین اندیشه وانگیزه ای به اجرا در می آید، ” منش ” انسانها تبلور خارجی پیدا میکند.
مبانی شکل گیری مقاومت و مبارزه اجتماعی:
انسانها ، درجریان تحولات اجتماعی و دوران های تاریخی مختلف، برای بقای خود و تعالی بخشیدن شرایط زیستن، با دو مشکل اساسی روبرو بودند و بالاجبار در دو جبهه مبارزه میکردند که این مبارزه همچنان ادامه دارد:
1- مقاومت و مبارزه دربرابرموانع و مشکلات طبیعت، مثل: زلزله، سیل ، طوفان، سرما و گرما، همچنین کمبود مواد غذائی و آب و نظایر آن؛
انسانها در طول تاریخ موفق شد ند که از طریق دسترسی و بکار اندازی صنایع و تکنولوژی مختلف،از یکطرف از منابع طبیعی استفاده ببرند و برخی خطرات ناشی از ” طبیعت” را مهار کنند، اما از طرف دیگر، بهره برداری از برخی صنایع وفراورده های صنعتی، موجب تخریب طبیعت و محیط زیست شده اند که بشریت را با خطرات ومشکلات جدیدی روبروساخته است.
2- ستیزه جوئی و بهره کشی انسان علیه انسان،و مبارزه فکری و سیاسی افراد و گروههای اجتماعی گوناگون علیه همدیگر، از زمان بشر اولیه، و در دوران های تاریخی مختلف : برده داری، فئودالی و سرمایه داری جریان داشته وهمچنان ادامه دارند. اما باید توجه داشت که باوجود وحشی گری، واپسگرائی و جنایات بیشماری که هنوز در جهان روی میدهند، جوامع بشری به دست آوردهای مهمی در راه انسانیت، برابری طلبی، وتکامل اجتماعی نیز نائل شده است .
جایگاه جمهوری اسلامی در روند تحولات تاریخی:
بررسی تاریخ تحولات ایران نشان میدهند که مردم ایران سهم بزرگی در دگرگون ساختن مناسبات ناهنجار و نامطلوب گذشته داشته اند؛ و در حالیکه مردم کشورهای اروپا و بخش مهمی از مردم جهان در مناسبات اجتماعی و فرهنگی عقب مانده ای زندگی میکردند ، مردم ایران نقش مهمی در سامانه بخشیدن تمدن ، تکامل بخشیدن مناسبات اجتماعی و تعالی بخشیدن مناسبات انسانگرایانه داشته اند. اما پس از استقرار جمهوری اسلامی، شاهد آن هستیم که افراد و محافلی در ایران حکومت میکنند که دارای بینش و منش فاشیستی و ضد انسانی هستند و از ارتکاب هیچ جنایتی برای بقا و سلطه گری خود ابا ندارند و مناسبات اجتماعی ایران و روابط انسانی ایرانیان را با توسل به بینش ومنش ارتجاعی، به واپسگرائی و نابودی سوق داده اند.
با چنین پدیده ی ارتجاعی که سی سال است در ایران حاکم میباشد و خصلت ضد ایرانی دارد و از ارتکاب هیچ جنایتی دریغ نمیکند و با تمدن و تکامل اجتماعی دشمنی می ورزد ، حقوق انسانی و مدنی مردم جامعه را پایمال میکند و در سطح بین المللی نیز به ترور و تخریب متوسل میشود، چه باید کرد؟
آیا ” مخالف ” جمهوری اسلامی هستیم یا ” دشمن” آن؟
یکی از دست آوردهای مهم جوامع متمدن در عصر کنونی اینستکه نیروهای سیاسی و اجتماعی حق دارند که
بطرز دمکراتیکی ” مخا لف” همدیگر باشند و برای پیشبرد اندیشه ها و برنامه ها یشان، با همدیگر”رقابت” کنند.و در بخش بزرگی از جهان، نیروهای سیاسی واجتماعی چنین قرارداد اجتماعی و دمکراسی خواهی را محترم می شمارند.
بنابراین، ” مخالفت با دگر اندیش “، به مفهوم ” حذ ف فیزیکی دگر اندیش” نیست، بلکه براساس معیارها و ارزش های دمکراسی خواهی با همدیگر ” رقابت ” میکنند تا مردم ” حق انتخاب میان خوب و خوبتر ” داشته باشند.
در یک جامعه دمکراتیک،همه گروههای سیاسی و اجتماعی حق مشارکت در سرنوشت خویش را دارند و نیازی به اعمال خشونت نیست.
اما،هنگامی که فاشیسم دراروپا و در ژاپن ظهور کرد و با پایمال کردن حقوق دگر اندیشان ، سیاست سرکوب، ترور و جنایت را متداول ساخت، و به کشورهای دیگر تجاوز کرد، نیروهای دمکرات جهان، با قاطعیت و با ابزار متناسبی بمقابله بر خاستند. تمام نیروهای سیاسی و حکومتهای دمکرات جهان از چپ تا محافظه کار، برای دفاع از حقوق دمکراتیک خود ، مسلحانه دربرابر فاشیسم ایستادگی کردند. یعنی تصمیم گرفتند که ” قربانی بی آزاری “دربرابر متجاوزین نباشند و تا نابودی متجاوزین مقاومت و مبارزه کردند. اما، پس از نابود ساختن متجاوزین، اسلحه خود را تسلیم حکومت منتخب مردم کردند و” مخالفت و رقابت دمکراتیک” با همدیگر وبا دگرا ندیشان را دوباره آغاز کردند.
حال این پرسش مطرح است که آیا جمهوری اسلامی “رقیب دمکراتیک” ما محسوب میشود که باید بطرز دمکراتیکی با آن ” مخالفت ” و یا ” رقابت ” کنیم؟ یا اینکه ” دشمن” ایران و همه نیروهای دمکرات ایران محسوب میشود و باید آنرا با تمام توانمندی خود نابود کنیم ؟
عقیده دارم که حکومت “جمهوری اسلامی” یک پدیده ارتجاعی – فاشیستی است که از” مذهب” شیعه بعنوان یک ابزار اید ئولوژیکی ( یعنی شعور کاذب ) برای تحمیق برخی محافل بهره برداری میکند.
مابا چنین رژیمی دشمنی خواهیم کرد، اما دشمنی ما با این رژیم بمفهوم دشمنی با” مذهب” نیست. ما درباره خصائل فاشیستی وجنایتکارانه این رژیم و گردانندگان آن، تنها به یک” تعریف تئوریک وانتزاعی”متوسل نمیشویم. بلکه سی سال است که خصلت های ضد ایرانی وضد انسانی و جنایتکارانه رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی را تجربه کرده ایم.
راهکارهای ما برای متلاشی کردن جمهوری اسلامی :
از خصائل مشخص رهبران و گردانندگان جمهوری اسلامی اینستکه ” راسیونال” ( منطقی) نمی اندیشند و قادر نیستند خودشان را با روند تکامل اجتماعی و تاریخی انطباق بدهند. زیرا واپسگرایانه وفاشیستی می اندیشند. بنابراین، شیوه برخورد ما با چنین پدیده ای چگونه باید باشد؟
آیا اعلام کنیم : مردم، ما بعنوان آدم های دمکرات،چون” مخالف خشونت هستیم ، بگذارید ما را دستجمعی قتل عام کنند، بگذارید حیثیت و هویت ما را پایمال کنند ، بگذارید جامعه ما را ویران کنند…تا دمکراسی خواهی خود را باثبات برسانیم .؟!!!
عقیده دارم، از همه افراد و اقشار اجتماعی نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که یکسان بیا ند یشند و علیه چنین رژیم ارتجاعی یکسان بمقابله برخیزند.
اما اجازه نداریم که دردمندان و آزاد اندیشان جامعه را تشویق کنیم که باید با گردانند گان این رژیم همزیستی کنند و یا چاره کاراینستکه میان “جنایتکاران بد و بدتر”، یکی را انتخاب کنید!!!
ا فراد وگروههای اجتماعی میتوانند درحد توانا ئی خود بر ای فروپاشی کامل جمهوری اسلامی گام بردارند. و بیاد داشته باشیم که نباید خودمان را با نزاع های فردی و فرقه ای درون نظام مشغول کنیم. همچنین هشیار باشیم که ضمن ابراز دشمنی با جمهوری اسلامی،هرگز نمیتوانیم با گروههای ارتجاعی و تروریستی، مثل
” جندالله” که با حمایت “طا لبان” درشرق ایران فعالیت میکند، توافق و همکاری داشته باشیم.
نیروهای آزاد اندیش ایران “عملیات تروریستی ” را محکوم میکنند، و هدف خود را برای متلاشی کردن ساختار و تمامیت نظام جمهوری اسلامی متمرکز خواهند ساخت.
جنبش دمکراسی خواهی ایران تلاش خواهد کرد که نیروهای نظامی کشور را تشویق کند که به صفوف مردم بپیوندند و” سلاح خود را در خدمت اهداف و سیاست دمکراسی خواهانه مردم” قرار دهند.
راهکارهای مقابله با این رژیم کدامند؟
پیشنها دم اینستکه:
ضروری است که اقشارمختلف دردمند جامعه وهمه آزاداندیشان “جنبش سیاسی – تشکیلاتی دمکراسی خواهی و سکولاریستی” خود را بطور مستقل سازماندهی کنند وهشیارانه دلالان رژیم را از صفوف خود طرد کنند.
برای اینکه جنبش سراسری مردم دربرابر انواع سیا ست سرکوبگرانه ،توطئه گری ها و سازشکاری ها پیروز شود، ضرورت دارد که بلادرنگ، یک تشکیلات قدرتمند سیاسی – بطور فراگروهی و فرا مسلکی در داخل و خارج از کشور- تشکیل شود تا به حمایت مردم برخیزد.
تنها با ایجاد” قدرت متقابل سیاسی و اجتماعی” ، و شکل گیری یک رهبری دستجمعی در درون کشور – از میان زنان و مردان آزاد اندیش – ، میتوان پیروزی مردم را تضمین کرد.
تاریخ تحولات سیاسی ایران از انقلاب مشروطه تاکنون نشان داده اند که اگر میلیونها نفر، شورش کنند، اما از سازمان یافتگی همآهنگ و سراسری ، با رهبری شجاع و خردمند برخوردار نباشند، جنبش مردمی به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید و دیکتاتوری ها باز تولید خواهند شد.
ضروری است که چشم انداز روشنی درباره اهداف و بر نامه های سیاسی جنبش داشته باشیم و مبارزه اجتماعی را در روند تحولات تاریخی بنگریم وبطورعلمی شیوه های مبارزه و فنون سازماندهی را با توجه به شرایط ترور و اختناق حاکم در ایران ،ارزیابی کنیم و باجرا در آوریم.
ایجاد شبکه های سیاسی – تشکیلاتی – مبارزاتی مخفی ، بموازات فعالیتهای علنی ، ازاصول اولیه برای بقای جنبش و استمرار بخشیدن مبارزه علیه دیکتاتوری و فاشیسم میباشند.
برای اینکه جنبش دمکراسی خواهی بطور هدفمند به پیش رود و اقشار مختلف اجتماعی را دربر بگیرد،
ضروری است که خواستهای اساسی مردم درهمه جا و درهمه سطوح تدوین و مطرح شوند. دراین ارتباط : برچیدن ومتلاشی کردن نظام فاشیستی جمهوری اسلامی،استقرارحکومت منتخب مردم با محتوای سکولاریستی، کثرت گرائی سیاسی ، دمکراسی پارلمانی ، برابری حقوق زنان و مردان، برابری حقوق همه اقوام و مذاهب، تضمین رفاه اقتصادی برای زحمتکشان، نهادینه کردن فرهنگ دمکراسی خواهی ، و ایجاد همبستگی ملی و سراسری در ایران ، میتوانند سرلوحه مطا لبات جنبش با شند.
برای جلوگیری از سیاست های حیله گرانه و تخریبگرانه عوامل رژیم،ضروری است که از مشارکت افراد و محافلی که هنوز خواستار بقای رژیم جمهوری اسلامی – حتی بصورت “تزئین یافته اش”- میباشند، جلوگیری شود.
هنگامی میتوان با کارگردانان رژیم”گفتگو” و یا” آشتی “کرد که خود را تسلیم اراده مردم کنند و اریکه قدرت را رها سازند ؛ و درصورتیکه درجنایات علیه مردم شرکت داشته اند، ضروری است خود را تسلیم” دادگاههای مستقل حقیقت یاب ” کنند.
وظیفه رهبران جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران است که پس از برچیدن نظام جمهوری اسلامی ،” حکومت ائتلافی مرحله گذار”را تشکیل بدهند و شرایط برگزاری انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس موسسان برای تدوین قانون اساسی و تعین شکل و محتوای نظام آینده را فراهم کنند.
ضروری است که کوشندگان ورهبران جنبش دمکراسی خواهی مردم ایران کوشش کنند،با همکاری نیروهای سیاسی و اجتماعی وهمچنین شخصیت های دمکرات جهان، ” جنبش همبستگی بین المللی با مردم ایران” را سازماندهی کنند و از هرگونه دخالت نظامی خارجی در امور ایران جلوگیری بعمل آورند.