طاهره شیخ الاسلام
“تا آزادی انتقاد نباشد، ستایش ارزنده ای نیز نمی تواند وجود داشته باشد” بومارشه نمایشنامه نویس فرانسوی
تا آزادی انتقاد نباشد نه تنها ستایش ارزنده ای نمی تواند وجود داشته باشد، بلکه رشد و پیشرفتی نیز نه در زمینه فردی و نه در زمینه های اجتماعی، سیاسی، ادبی و فرهنگی صورت نخواهد گرفت.
متاسفانه شرايط حاکم بر جامعه ما در طول تاريخ باعث پيدايش ويژگي هائي در ما شده اند که نقد منصفانه را با مشکلاتی روبرو نموده است. در اين نوشتار مختصرا به بيان چندی از این ويژگي ها پرداخته می شود*:
توهین انگاشتن انتقاد: بدلیل اینکه “تعریف”، “تمجید” و “تایید” در میان ما به دلایلی که در نوشتارهای قبل شرح آن گذشت “احترام” تلقی می گردد، نقد و انتقاد “توهین و بی احترامی” قلمداد شده واین خود تحمل انتقاد شنیدن و به تبع آن جرات انتقاد کردن را از ما گرفته است. این تلقی بزرگترین و کلیدی ترین عامل در راه نقد در جامعه ماست.
سياه و سفيد ديدن:
آنكه گويد جمله حقاند احمقى است وآنكه گويد جمله باطل او شقى است
پس بد مطلق نباشد در جهان بد به نسبت باشد اين را هم بدان(مولانا)
معمولا در نظر ما انسانها، مکاتب، و سیستم های اجتماعی و حکومتی یا خوبند و یا بد. بدین معنی که موافقان یک فرد، یک مکتب فکری و یا یک سیستم اجتماعی یک نکته منفی در آن نمی بینند و مخالفان نیز یک نکته مثبت.
مقداری از این دوگانه نگری (سیاه و سفید دیدن) به خاطر ترس از برچسب خوردن از جانب کسانی است که تصور می کنند مخالف باید همه وقت، همه جا و با همه چيز با چشم بسته مخالفت كند و اگر نكرد، يعنى اشارهاى به كمترين نکته مثبت چه در شخص و چه در یک مکتب فکری و چه گروه سیاسی و غیره نمود، او را به خودفروختگى و سازشكارى و یا خیانت متهمش مىكنند. همین ترس باعث می شود که بسیاری از افراد و گروههای سیاسی که داعيه برقراري دموکراسي و نجات مردم و نهایتا ارتقاء سطح فرهنگ جامعه را دارند، یا سخاوتمندانه به تعریف و تمجید و تایید افراد و مکاتب و گروهها و سیستم ها بپردازند و یا تنها به انتقاد کردنهای غیر اصولی، عيب جوئي، توهين و تحقير و حتی تمسخر آنان دست بزنند و از کمترین اشاره به نکته های مثبت پرهیز نمایند. برخوردی که نتیجه ای جز بيشتر کردن فاصله ها، شدت بخشيدن به خصومتها و خراب تر کردن اوضاع ندارد. ماجرائي که در آن فقط مردم بيگناهي که همه سنگ نجات آنانرا بر سينه مي زنیم قرباني شده و مي شوند.
حفظ حرمت، جبران محبت و مقابله به مثل:رعایت حرمت دوستی، همسایگی، فامیلی، نان و نمک و موی سپید وغیره از ویژگیهای بارز مردمان جوامع تحت ستم و سنتی است. این حرمتها که فقط با تعریف، تمجید و بخصوص تایید کردن حفظ می شود طبیعتا گاه در تضاد با حفظ حق که یکی از وجوه آن نقد سازنده و منصفانه است قرار می گیرد.
جبران محبت نیز که در فرهنگ ما رسم بسیار ریشه داری است، می تواند به مانعی در راه نقد سازنده و منصفانه تبدیل گردد. بدین معنی که اگر منتقدي اثر نويسنده و يا شاعري را برجسته و خواندني اعلام کرد، جبران محبت حکم می کند که آن شاعر يا نويسنده نیز از آثار آن منتقد متقابلا تعريف نمايد، که در غیر اینصورت متهم به بی معرفتی و بعبارتی نمک خوری و نمکدان شکنی می گردد.
بهمین ترتیب اگر این انتقاد اشاره به نکات منفی داشته باشد، چه بسا شخص مورد انتقاد قرار گرفته، در راستای مقابله به مثل، منتقد خود را مورد انتقاد بی پایه واساس قراردهد.
مصداق این حفظ حرمتها، جبران محبت ها و مقابله به مثل کردنها را می توان در نشرياتي که در داخل و خارج از کشور به نقد و بررسي و معرفي آثار ادبی، فرهنگی و اجتماعی مي پردازند، هم بصورت تعريف و تمجيد های افراطی متقابل و هم انتقادهاي شديد الحن دو جانبه مشاهده نمود.
غفلت از پيام اصلي: گاه مشاهده مي شود که در نقد يک اثر، منتقد از موضوع اصلي مورد بحث غفلت نموده و به مسايل جزئي و حاشيه اي مطرح شده و يا به ايرادات و اشکالات بي اهميت در آن مي پردازد.
با توجه به اينکه بسياري از نوشته ها توسط نقد آنها به جامعه معرفي مي گردند، اين مسئله هم به ضايع شدن زحمات نويسنده و هم به انحراف اذهان مردم منجر مي گردد.
***
از آنجا که هر يک از خصوصيات مذکور در اين نوشتار به تنهائي مي تواند منتقد را از جاده انصاف خارج کند، تصور این امر که تمامي و يا ترکيبي از آن ها چه بر سر نقد سازنده خواهند آورد مشکل نخواهد بود، و باز از آنجا که تا نقد سازنده اي در کار نباشد، بهبودي چه در زمينه فردي و چه در زمينه اجتماعي، ادبی، فرهنگی و سیاسی حاصل نخواهد شد، مي توان دريافت که چرا ما قرنهاست همچنان در جای خود مانده ایم.
به نظر می رسد ما راهي نداریم جز اينکه به ويژگي هاي ويران کننده اي که بر پايه هاي فقر و بيعدالتي و ناامني، و در راستاي دفاع از قدرتمند و رابطه، در ما بوجود آمده اند و خود را با نام زيباي “ارزش، احترام، آداب، رسوم و سنتها” بر ما تحميل کرده اند، آگاه شويم و در تعدیل آنها در خود بکوشیم و تا آنجا که می توانیم نقد و نظرات و قضاوتهامان را از غرض ورزی، کینه توزی و بد خواهی، تک بعدی نگری و در یک کلمه بی انصافی تصفیه کنیم، در غیر اینصورت این در بر همین پاشنه خواهد چرخید و آمدن دهها رژیم دیگر با ایدئولوژی های متفاوت نیز تغییری در وضع جامعه ما بوجود نخواهد آورد.
———————————————————————
* درنگارش اين مقاله از انگشت شمار منتقدان منصف و سليم النفس در جامعه کنوني ايران صرف نظر شده است. لازم به ذکر است که اين گروه از منتقدان به خاطر داشتن ويژگي هائي که جز به فطرت سالم و محيط مساعد خانواده آنها نمي توان منتسب دانست پيشگامان حرکت هاي نوين فرهنگي سياسي و اجتماعي در تمامي جوامع نابسامانند.