به نام يک ايرانی پس از ۶۰ سال مبارزه برای آزادی و برابری اعلام می کنم من رأی می دهم، اما نه برای نشاندن کسی بر روی صندلی رياست جمهوری. من رأی می دهم تا يک يک شما و همدستانتان را که وطنم را به اين روز انداخته ايد روی صندلی دادگاه رسيدگی به جنايت عليه بشريت بنشانند تا جوابگوی مردم ايران و جهان باشيد
بسمالحق
با نام آزادی، آگاهی و برابری
۶ ماه پيش زمانی که بار ديگر هيزم به تنور انتخابات رياست جمهوری می ريختند تا آن را گرم کنند، در مقاله ای با عنوان “خيمه شب بازی تکراری” (۱) نوشته بودم:
“آيا ۳۰ سال برای فراگيری يک تجربه کافی نيست ؟ درست است که می گويند ايرانی ها حافظه تاريخی ضعيفی دارند، اما ملتی که با تاريخ و در تاريخ ۳۰ ساله رژيم ولايی زيسته و با گوشت و پوست آنرا لمس کرده و میکند آيا باز هم فريب خواهد خورد و آيا دگربار عروسک اين خيمه شب بازی که هرازگاهی تکرار می گردد، خواهد شد ؟ باور ندارم. اکثريت مردم ايران آگاه و هشيارند و انتخاب های اخير انجام شده ، شاهد اين مدعاست . چرا حاکميت مجبور می شود انتخابات را با انواع فريبکاريها و تقلب برگزار کند ، تا آنجا که برای کشاندن مردم به پای صندوقها، فتوا بر وجوب شرکت آنها صادر کند و با ايجاد ترس و وحشت جمعی را وادار به اينکار نمايد ؟”
در آن يادداشت نوشتم با گرم شدن تنور انتخابات، بار ديگر موجودات زمستان خواب با احساس گرما از خواب زمستانی بيدار ميشوند و به اميد در دست گرفتن مجدد قدرت و پوشيدن لباس وزارت و وکالت و سفارت و… به وول وول می افتند؛ بی آنکه به روی خود بياورند در تمام اين ۳۰ سال آنها صاحبان قدرت و اداره کنندگان مملکت بودند.
گفته بودم که در نظام ولائی انتخابات يک خيمه شب بازی است . حال برای آگاهی بيشتر نسل جوان که زياد با اين نمايش آشنا نيست، لازم است توضيح دهم که در اين بازی، خيمه شب باز در پشت صحنه خود را پنهان ميکند و تعدادی عروسک را با نخی که به انگشتهای خود بسته است آنگونه که ميخواهد به حرکت درمی آورد. با صدای خود حرفهائی را در دهان عروسک ها ميگذارد تا هرچه او ميخواهد آنها بگويند و با اراده ی کسی که پشت صحنه است بالا و پائيين بپرند و برقصند. البته که اين بازی بيشتر ميتواند “بچه ها” را سرگرم کند.
هموطنان؛
در اين دوره انتخابات نمايشنامه ای بسيار خنده دار تر و سرگرم کننده تر به روی صحنه آمده است. گاهی حرفها و شعارهائی به گوش ميرسد که بيننده و شنونده چنين ميپندارند که همه چيز عوض شده و بازی کنندگان ، بازيگرانی دگرند و برای نخستين بار به روی صحنه آمده اند. فکر ميکنم بسياری از خوانندگان اين نبشته، کروبی (۲) واحمدی نژاد را تا حدی ميشناسند اما سبز علی( محسن) رضائی و ميرحسين موسوی را کمتر. مطمئن باشيد اينها همه سر و ته يک کرباسند و همه بنياد گرايانی هستند دست پرورده ی بنيادگرای بزرگ. چون عروسک های خيمه شب بازی نقش و لباس عوض ميکنند تا تماشاچی را فريب دهند.
اينها همان طور که خود اذعان دارند، يک هدف را تعقيب ميکنند و آنهم حفظ نظام ولايی و به صحنه نمايش کشاندن تماشاچيان بيشتر تا فردا بگويند نمايش ما بسيار جالب بود و توانست مشتری های زياد جذب کند.
پيش از اين در مورد سردسته اصلاحاتی ها، “خاتمی”، مطالبی نوشته ام. حال ميخواهم از دو چهره ای بگويم که اين بار وارد بازی شده اند؛ از موسوی (۳) و رضايی . اينان چنان با قيافه ای حق به جانب به صحنه آمده اند که تو گويی در آن همه کشتار، چه در جبهه های جنگ، چه در زندان ها و چه در جای جای ايران و جهان نقشی نداشته اند و در اين همه فقر و فحشا و دزدی و رشوه خواری که جامعه را به اين روز انداخته است نه کوچکترين دخالتی داشته اند و نه در اين ۳۰ سال مسئوليتی تقبل کرده اند.
بايد از آقای موسوی پرسيد مگر شما از ۵۷ تا ۶۰ عضو مرکزی حزب جمهوری اسلامی که تمام امور مملکت را در دست گرفت و با همکاری سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی هر کاری خواستند کردند، نبوديد؟ مگر شما سالها سردبيری روزنامه ارگان حزب ( روزنامه جمهوری اسلامی) را بر عهده نداشتيد؟ مگر همين روزنامه بزرگترين مشوق چماقداری و قلع و قمع دگر انديشان و تشويق حزب اللهی ها برای حمله به اجتماعات مردم و منتقدين نبود؟ مگر روزنامه ای که شما سردبير آن بوديد زمانی که اعدام ها در زندانها شروع شد برای ايجاد رعب و وحشت هر روز نام تعدادی از آنها را منتشر نميکرد؟ (۴)
مگر در کابينهی آقای مهدوی کنی (۱۱/۶/۶۰) شما وزارت امور خارجه را به عهده نداشتيد؟ مگر از روز ۷ آبان سال ۶۰ تا بازنگری قانون اساسی و حذف سمت نخست وزيری در مقام رئيس قوه مجريه کشور نبوديد؟ شنيدم در يکی از دانشگاه ها در جواب دانشجويی که نظرتان را در مورد جنايات دهه شصت و کشتار هزاران نفر و از جمله دانشجويان در زندان ها پرسيده بود گفته ايد:” من در امور مربوط به قوه قضائيه دخالت نميکردم.”
مگر جنابعالی وظايف نخست وزير را در قانون اساسی نخوانده بوديد؟ از جمله ماده يکصد و سی و چهارم را که ميگويد: “رياست هيئت وزيران با نخست وزير است که بر کار وزيران نظارت دارد و با اتخاذ تدابير لازم به هماهنگ ساختن تصميم های دولت ميپردازد و با همکاری وزيران برنامه و خطی مشی دولت را تعيين و قوانين را اجرا ميکند. نخست وزير در برابر مجلس مسئول اقدامات هيات وزيران است.”
مگر وزير اطلاعات (۵) يکی از وزرای دولت شما نبود که بايد در کار او دخالت ميکرديد؟ (۶) مگر تمام کارهای امنيتی کشور زير نظر شورای عالی دفاع ملی که نخست وزير يکی از ۷ عضو آن است صورت نميگرفت؟ چطور ميشود شما از آنهمه جنايت ها بی خبر باشيد؟
نه آقای موسوی. مپنداريد که در شهر کور و کرها و بيخردان زندگی ميکنيد. شما با همه آن جنايتها و کشتارها و شکنجهها موافق بوديد، آنها را تاييد ميکرديد و هيچ عذاب وجدانی هم نميگرفتيد. حال و آينده هم در برابر چنين اعمالی نخواهيد ايستاد .
بيهوده خود را زرنگ و مردم را بی شعور مپنداريد. شما و ديگر همدستانتان که امروز لاف اصلاحطلبی می زنيد، در جنايات دهه شصت بارها گفته ايد ما اطاعت از مرادمان ميکرديم و اين کارها اقتضای آن زمان بود و ما هيچکاره بوديم. چه تضمينی وجود دارد که چند سال ديگر همانگونه که خاتمی گفت، نگوييد من يک تدارکاتچی بودم؟ (۷) شما نه در آن ده سال و نه در آن بيست سالی که در خواب زمستانی بوديد، هرگز به جناياتی که در دهه اول انقلاب در زمان رهبری آقای خمينی و نخست وزيری شما روی داد اشاره نکرديد.
ميگويند شما نقاشی ميکرديد، مگر نه اين است که يک هنرمند، يک نقاش، يک موسيقی دان، يک شاعر در کار هنری انديشه های درونی خود را منعکس ميکند؟ آيا شما که شاهد بسياری از وقايع جنگ ۸ ساله، شکنجه ها و کشتارهای دهه شصت از جمله جنايت بی نظير کشتار هزاران زندانی در سال ۶۷ بوده ايد، يک تابلو کشيده ايد که کبوتری سپيد با بالهای خونين افتاده بر کف قفس نشان دهد؟ آيا يک تابلو از اعدام های دسته جمعی در زمان صدارت خود کشيده ايد؟ آيا يک تابلو که وضع زندگی ميليون ها آواره جنگ باشد را قلمی کرده ايد؟ آيا يک بار اعلام کرده ايد به چه دليل پس از فتح خرمشهر و عقب نشينی عراق سالها جنگ را ادامه داديد که موجب مرگ و معلول شدن صدها هزار نفر و صدها ميليارد دلار خسارت مالی گرديد؟
جنابعالی به عنوان نخست وزير و آقای رضايی به نام فرمانده کل سپاه بايد جوابگوی ملت ، خانواده شهدا، هزاران معلول جنگی، موجی و شيميايی شده ها باشيد. (۸) مگر می شود با يک جمله ” ما دستورات آقای خمينی را اجرا کرده ايم” از زير بار مسئوليت شانه خالی کرد؟ ۲۰ سال است که از پيروزی در جنگ سخن ميگوييد ولی يکبار نگفتيد اگر پيروز شديد پس آقای خمينی چرا جام زهر را سر کشيد؟ مگر برای پيروزی زهر ميخورند؟
آقای رضايی که خود را کانديدای رياست جمهوری کرده بايد به مردم توضيح دهد که چرا و به دستور چه کسی وارد خاک عراق شدند تا جنگ ادامه يابد و آنهمه خسارت بر مردم ايران تحميل گردد و هزاران سوال بی جواب ديگر.
آقايان کروبی ، موسوی، رضايی و احمدی نژاد بايد نقش خود را در نابسامانی های فعلی روشن کنند و توضيح دهند اگر آنها و همکاران اصلاحاتی و اصولگرايشان ( که آبشخور هر دو جناح بنياد گرايی است) موجب وضع فعلی جامعه نيستند، پس چه کسی مسئول است؟ ولی فقيه؟ حکومت دينی؟ قانون اساسی؟ قدرت مافوق قانون سپاه ؟ بسيج؟ اول بگوييد چه عاملی باعث اين وضع شده، بعد از مردم تقاضای رای کنيد.
من با توجه به شناختی که نسبت به يک يک کانديداها دارم اعلام ميکنم کارکرد شما در آينده اگر بدتر از گذشته نباشد، بهتر نيز نخواهد بود چرا که نظام ولايی همه ی حرفها و وعده هايش پيش از انتخابات جز شعار های توخالی چيز ديگری نيست. مردم بايد انتخابات را تبديل به يک نظرخواهی در مورد آينده نظام کنند.
به نام يک ايرانی پس از ۶۰ سال مبارزه برای آزادی و برابری اعلام ميکنم من رای ميدهم، اما نه برای نشاندن کسی بر روی صندلی رياست جمهوری. من رای ميدهم تا يک يک شما و همدستانتان را که وطنم را به اين روز انداخته ايد روی صندلی دادگاه رسيدگی به جنايت عليه بشريت بنشانند تا جوابگوی مردم ايران و جهان باشيد.
گمان مبر که به پايان رسيد کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است
والسلام
ارديبهشت ۸۸