نویسنده : حسن ماسالی
( علاوه بر تجارب شخصی خودم، در سه سال اخیر با قریب صد نفر از فرهیختگان و مبارزین با تجربه در داخل و خارج از کشور درباره دلایل شکست و ناکامی های گذشته- از جمله تجارب پس از نشست پاریس- مورد ارزیابی قرار گرفته اند که نتایج آنرا در این مقاله طرح میکنم)
درباره خصلت و ترفندهای رژیم:
قریب سی سال ازاستقرارنظام ارتجاعی، تروریستی وضد ایرانی آخوند ها درایران میگذرد.
طراحان وکارگزاران نظا م حاکم (خارجی و داخلی)، با سواستفاده از باورهای مذهبی تهیدستان وحاشیه نشینان ناراضی شهرها، با بهره برداری از فقد ان قدرت جایگزین (آلتر ناتیو) ملی و دمکراتیک، با استفاده ازمهره های موثر و سرسپرده در درون نظام گذشته، با سود جوئی از فرهنگ لمپنی و رادیکالیسم کور ناشی از تئوری باصطلاح مبارزه ضد امپریالیستی و ضد سرمایه داری، وهمچنین بعلت کمبود رهبران سیاسی با درایت وکاردان در صحنه ی مبارزاتی، توانستند قدرت سیاسی رادرآنزمان، در ایران تصاحب کنند و در انحصار خود در آورند.
رهبران این رژیم برای استمرار بخشیدن سلطه خود از ارتکاب هیچ جنایتی- حتی بر ضد هم پیمانان سابق خود – دریغ نکردند.
بحران آفرینی ومرثیه خوانی برای گسترش فرهنگ تحمیق و برانگیختن احساسات افراد نادان، وهمچنین اتخاذ سیاست” زد وبند پشت پرده” با قدرتهای خارجی، ازمهارتها و ترفندهای دیگر آخوندها در سی سال گذشته بوده است.
با استقراررژیم آخوندی فقروبیکاری ، فحشا و اعتیاد درجامعه گسترش یافت، وفرهنگ ریاکاری بنام دین درجامعه ترویج گردید؛ سرکوب واعدام آزادیخواهان،نابرابری حقوق شهروندان وتقسیم جامعه به”خودی و نا خودی” از جمله کارنامه ننگین حاکمیت کنونی ایران است.
باید توجه داشت که آخوندها و سایر بنیاد گرایان اسلامی، درسی سال گذشته با ایجاد شبکه های تروریستی اسلامگرا در صدد برآمده اند که در بخشی از جهان، ” امپراطوری اسلامی” تشکیل بدهند و برای تحقق اهداف خود، از اسلام بعنوان ” ایدئو لوژی کسب قدرت” استفاده میکنند. سردمداران این جریان واز جمله آخوندهای ایران کوشش میکنند که درمیان مسلمانان تهیدست، شبکه های گوناگون تعلیمات وتبلیغات اسلامی،بنیادهای خیریه اسلامی،وگروههای فرهنگی گوناگون تشکیل بدهند تا برمبنای” ایدئولوژی بنیاد گرائی اسلامی”، برای هدفهای ستیزه جویانه وتروریستی خود یارگیری کنند.ازطریق این شبکه ها موفق شده اند که در کشورهای مختلف جهان،خصوصا در خاورمیانه فتنه و آشوب بر پاکنند وبا قدرت نمائی از دول مختلف جهان باج بگیرند.
درباره خصلت و توانمندی های “اپوزیسیون”:
“آرزوی”اکثر مردم و مبارزین سیاسی اینستکه : همه ما در راه اتحاد و همبستگی ملی گام برداریم و با برپائی یک جنبش هدفمند و سازمان یافته به نیروی موثری در سطح جامعه تبدیل شویم تا بتوانیم نقش فعالی برای برچیدن نظام ارتجاعی حاکم ودرراه استقرارآزادی ودمکراسی و در راه تحول و تکامل مناسبات سیاسی و اجتماعی در ایران، ایفا کنیم.
همچنین” آرزو” میکنیم که هر فرد وگروه ایرانی وایرانی تبار که انگیزه های ایرانیت،انسانیت و احساس مسئولیت درقِبال مردم ومیهن خودرا ازدست نداده است،در برابر رژیم ارتجاعی حاکم درایران بی تفاوت ومنفعل نباشدوشرایطی فراهم کنیم که نیروهای سیاسی واجتماعی ایران بجای دشمنی و ستیزه جوئی با همدیگر، فرهنگ سلوک و رقابت دمکراتیک را انتخاب کنند.
اما ببینیم که آیا این آرزوها با ” خصلتها وتوانمند یهای نیروهای کنونی اپوزیسیون”، با” ساختار تشکیلاتی” و”برنامه عمل و شیوه های مبارزاتی ما” قابل تحقق هستند؟
برای پاسخ دادن باین مسئله ضروریست که عمیقا بیاندیشیم که چرا تاکنون در مبارزه علیه رژیم موفق نبودیم و چرا نتوانسته ایم اعتماد مردم عادی جامعه ایران را بخود جلب کنیم؟ و چرا اپوزیسیون ایران درسطح جهانی بی اعتبار شده است؟
بسیاری ازمااحساس شرم میکنیم که مشتی آخوندواوباش جنایتکارهنوزدرایران حکومت میکنند. اما شرم آورتر اینستکه مشاهده میکنیم بخشی از”روشنفکران”ایران ،فرصت طلبانه ازآخوندها دنباله روی میکنندوما مدعیان مبارزه برای دمکراسی خواهی،هنوزقادرنشده ایم نیروی سازمان یافته و امیدوارکننده ای درجامعه سازماندهی کنیم تا از این سقوط و انحطاط جلوگیری کنیم.
زمان آن فرا رسیده است که باین مناسبات شرم آور خاتمه بدهیم . زمان آن فرارسیده است که با شهامت کمبودهای اساسی خودمان رامورد بررسی قرار بدهیم تا بدانیم مشکلات اساسی ما چه بودند( وهستند) که در سی سال گذشته با شکست وناکامی روبرو شده ایم؟
تجربیات سی سال گذشته بما نشان داده اند که:
* بسیاری ازما ادعای دمکرات منشی و دمکراسی خواهی میکنیم اما از حضور و مشارکت فعال دگراندیشان واهمه داریم و به انواع زد وبندها و ترفند ها متوسل میشویم تا کوشندگان رقیب خودمان را تخریب کنیم و همه امور را در انحصار خود در آوریم.
* اکثر قریب باتفاق احزاب وگروههای سیاسی ایران فرسوده وبی اعتبار شده اند وحداقل پنجاه سال از رویدادهای ایران و جهان عقب هستند ؛برای امروز و آینده ایران نمی اندیشند و طرح و برنامه ای ندارند و بهمین دلیل سردمداران این محافل بطرز مبتذلی کوشش میکنندکه با مرثیه خوانی درباره مبارزین وشخصیتهای تاریخی، برای خودشان ” اعتبار” کسب کنند واز این طریق بی کفایتی و بی درایتی خودشان را توجیه کنند.
فرهنگ مبتذل”میراث خواری” موجب شده است که این افراد حتی در درون تشکیلا ت خود، همدیگررا تحمل نمیکنند و به گروهها و محافل مختلفی تقسیم شده اند.
* هنوز گروههائی در داخل و خارج از کشوروجود دارند که بینش و منش” استالینیستی” خود را رها نکرده اند وبجای مبارزه پیگیرعلیه جمهوری اسلامی، به ” لیبرالیسم”می تازند و و مثل ” انصار حزب الله ” نیروهای سیاسی لیبرال ایران را ” دشمن “خود فرض میکنند.
* اکثریت قریب باتفاق ما- چه آنهائی که سابقا در قدرت شرکت داشتند ویا در اپوزیسیون سابق فعال بودند- باید اذعان کنیم که مبانی تئوریک،سیاستهاوعملکردهای ما در برابرآخوندها و جریانها اسلامیست بسیار اشتباه و ابلهانه بودند.
چه کنیم که انجام امور”غیرممکن” را به سرانجام مطلوب برسانیم؟
* درمیان ما کسانی یافت میشوند که باین درجه ازآگاهی وشعورسیاسی رسیده اند که باید “میراث خواری تاریخی”راکناربگذاریم وبه”سیاست صبروانتظار” وانفعال خاتمه بدهیم؛
* افرادومحافلی بیشماری را می شناسیم که ازافراد نوکرمنش واز فرهنگ چاپلوسی ابرازانزجارمیکنندوحاضرنیستند در آینده با احزاب وگروههای فرمایشی روابطی داشته باشند ویا کورکورانه از افراد ومراجع مختلف اطاعت کنند.
*بررسی رویدادهای تاریخی جنبش ملی و دمکراسی خواهی و مراجعه به اسناد داخلی سازمانهای سیاسی، نشان میدهند که یکی از عوامل شکست و ناکامی و تفرقه دردرون جنبش، نقش تخریبگرانه” لمپن های سیاسی” بوده است. در کشورهای درحال رشد( آسیا،افریقا و آمریکای لاتین) بعلت عقب ماندگی فرهنگی ومناسبات تولیدی، نه تنها اقشارزحمتکش( دهقانان تهیدست،حاشیه نشینان شهری وکارگران)وهمچنین خرده بورژوازی خصلت”لمپنی” کسب میکنند، بلکه بخش بزرگی از بورژوازی این جوامع نیز راه رشد تولیدی وشکوفائی فرهنگی را طی نکرده، با ایجاد باندهای قاچاق ، اقتصاد دلالی و روشوه خواری مال اندوزی میکنند؛ بعبارت دیگر” پول” دارند ،بدون اینکه از منطق،و فرهنگ بورژوازی بهره ای برده باشند.
بنابراین، رخنه عناصر” لمپن” درکادررهبری واجرائی سازمانهای سیاسی میتواند مثل گذشته،لطمات جبران ناپذیری به محتوای جنبش ملی و دمکراسی خواهی ایران بزند. بهمین علت ضروریست که در بنیانگذاری احزاب و جمعیت ها، فقط افراد فرهیخته ، کاردان و کارشناس با بینش و منش دمکراسی خواهی شرکت داشته باشند.
* بسیاری از مبارزین چپ گرا متوجه شده اند که گروههای گوناگون وچندنفره ” مارکسیستی – لنینیستی”که ادعای رهبری سیاسی میکنند، به یک” شوخی” سیاسی و تاریخی بدل شده اند؛
* محافل بیشماری را می شناسیم که ازتجارب سیاسی آموخته اند که باچند زن و مرد”جان باخته وچریک”قادرنخواهیم شد به مناسبات ارتجاعی حاکم در ایران خاتمه بدهیم.
لذا، بسیاری ازما باین جمعبندی ونتیجه گیری نیز رسیده ایم که باید بلادرنگ:
* در راه ائتلاف سیاسی واتحاد عمل مبارزاتی، بطور فراگروهی و فرامسلکی، بطوردرازمدت اقدام کنیم تانهایتا شرایط و مناسباتی ایجاد شوند که بامشارکت اکثریت مردم وبخش بزرگی ازنیروهای سیاسی و نهادهای اجتماعی،نه تنها رژیم حاکم را براندازیم، بلکه تدارکات وزمینه سازیهای همه جانبه برای استقرار آزادی ونهادینه کردن دمکراسی درپایه های جامعه ودرراس قدرت سیاسی ودرمدیریت آینده کشورفراهم شوند.
برای تحقق چنین اهداف و برنامه ای ضروریست که آن بخش ازاپوزیسیون که به جمعبندی فوق رسیده اند از نظر تئوریک، سیاست و ساختار تشکیلاتی، خود ش را بطور بنیادی بازسازی کند. با سیاستگذازی های فرسوده؛ با ابزار تشکیلاتی نا کارآمد؛ با توسل به نیروهای انسانی سرخورده ؛ با روحیه و روان شکست خورده و ناامید ، وهمچنین با مداخله عناصر ” لمپن”و فرصت طلب وبا خود محوربینی افراد جاه طلب قادر نخواهیم شد که نقش موثری دربرابررژیم خونخوارکنونی حاکم درایران ایفا کنیم.
همه ما باید ازاین توهم بیرون بیائیم که مناسبات ناهنجارفرهنگی جامعه ما وازجمله مناسبات ناهنجار درون” اپوزیسیون” با ” پند واندرز” ناگهان تغیرنخواهند کرد . ماباید سالها با طرح وبرنامه تلاش کنیم تا مناسبات اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی واپسگرای کنونی را تغیر بدهیم.
برای کسب خصلتهای دمکراتیک وبرای ایجاد مناسبات سالم،مبارزه جویانه وسازنده باید در مناسبات سیاسی وتشکیلاتی کثرت گرا ودمکراتیک قرار بگیریم و مدتها با دگراندیشان همکاری کنیم تا درعمل، “فرهنگ سیاسی”و بینش و منش ما غنای دمکراتیک کسب کنند ودراین مسیر، احزاب مدرن سیاسی با رهبری دستجمعی شکل بگیرند.
باید شرایط ذهنی و راهکارهای عینی واقع گرایانه و مساعدی بوجود آوریم که از گرایشهای مختلف “چپ” تا ” محافظه کار” در یک ائتلاف و اتحاد عمل مشترک، شرکت داشته باشند. باید بجای ” نصیحت کردن”، طرح کثرت گرائی سیاسی و تشکیلاتی را با مشارکت نیروهای دگر اندیش به اجرا درآوریم. با همکاری های روزمره قادرخواهیم شد که ازهمدیگر بیآموزیم و اعتماد متقابل را ارتقا ببخشیم.
ضروریست که مناسبات سیاسی و تشکیلاتی نوین و آزاداندیشانه ای بوجود آوریم که یک فرد”محورهمه امور” نباشدویا خودش را”پدر خوانده ” جنبش ایران نداند. باید مراقب بود که یک فرد یاگروه “انحصار طلب “وهژمونی خواه نباشد، وگرنه همان فرهنگ و مناسبات قبیله ای و دیکتاتور پروری بازسازی خواهد شد و یک فرد و یا یک فرقه، حقوق اکثریت جامعه را پایمال خواهد کرد.
هم اکنون باید اعلام کرد که همه ایرانیان دارای حقوق برابرهستند. از فرزند شاه تا فرزند یک کشا ورز ایران هم اکنون فقط یک ” شهروند” محسوب میشوند.
بررسی رویداد ها وکوشش های سیاسی و مبارزاتی سی سال گذشته بما نشان میدهند که طرح اهداف و برنامه های سیاسی نیز باید واقع گرایانه باشند و راهکارهای تدارکاتی و مبارزاتی آن از ابتدا تا انتهای کار پیش بینی شوند.
با کلی گوئی ها ،با طرح شعارها ی زیبا، و وعده های سرخرمن دادن، نمیتوانیم اعتماد های ازدست رفته را بدست آوریم و مبارزه را به سرانجام مطلوبی برسانیم .
برای آغاز کردن هرتماس وگفتگووبرای تدارک دیدن هرجنبش و یا تشکیلات سیاسی جدید ، قبل از اینکه برعلیه رژیم حاکم برنامه ریزی بکنیم، ضروریست که ابتدا ” دردها”، ” کمبودها” و “توانائی های ” خودمان را بشناسیم وبطور باز و شفاف با همدیگرمورد ارزیابی قرار بدهیم تا اهداف و راهکارهائی که انتخاب میکنیم و ” ادعاهائی که میکنیم با توانمندی ها وخصائل ما انطباق داشته باشند”.
و اگر آن توانمندی ها را هنوز نداریم، راهکارهای تدارکاتی سنجیده ای انتخاب کنیم و آنرا به تکامل مطلوب برسانیم.
بخش مهمی از مشکلات و ناهنجاری هائی که موجب شکست و ناکامی ما در سی سال گذشته شده اند بر شمردیم .
اما دراینجا ضروری است که اشاره کنیم که ما در درون همین “اپوزیسیون شکست خورده”و در میان جوانان ، زنان و” مردم فریب خورده”ایران، با مبارزین سیاسی کاردان و اندیشه ورزان آزاد اندیش و مدیران وسازماندهندگان برجسته وبا استعداد سرو کار داریم که قادرند ما را از این مناسبات ناهنجار نجات دهند. لذاباید بگونه ای گام برداریم که نیروها واستعدادهای مزبوردرجایگاه شایسته ای قراربگیرند تابتوانند موثر واقع شوند برای اینکه عملکرد ها ی نامطلوب گذشته تکرار نشوند باید از شرکت در” زد وبندهای سیاسی پشت پرده ” اجتناب کنیم. ضروریست که درمناسبات سیاسی وتشکیلاتی خود با دگر اندیشان و با هم پیمانان خود، رابطه ای صادقانه و شفاف داشته باشیم.
آرمانهای سیاسی ؛ برنامه های تدارکاتی و برنامه عمل مبارزاتی؛ و همچنین مناسبات تشکیلاتی و جایگاه هریک ازنیروها در”رهبری”،”در قدرت سیاسی ” ودر نهادهای”کنترل ونظارت” باید پیشاپیش مشخص شوند تا اعتماد متقابل حاصل گردد.
* ضروریستکه چشم انداز روشنی درباره “حکومت ائتلافی” برای دوران پس ازبرچیدن نظام وحاکمیت کنونی ودر”دوران گذار” داشته باشیم. مشخص کردن جایگاه و نقش نیروها در مقاطع مختلف روند تحولات سیاسی ،کمک بزرگی به روند ” دمکراتیزه کردن ” مناسبات آینده ایران خواهد کرد ونقش تعین کننده ای برای” بسترسازی دمکراسی” برای آینده ایران خواهد داشت. باید همچنین شیوه های همکاری ورقابت دمکراتیک نیروها را برای پس از “دوران گذار” نیز روشن ساخت. زیرا پیش بینی ناهنجاری های آینده و زمینه سازی شرایط برای مشارکت آزادانه مردم در انتخابات و تشکیل مجلس موسسان و تعین شکل و محتوای نظام سیاسی آینده ایران، باید از هم اکنون در دستور کار قرار بگیرند ودرامور تدارکاتی و سازماندهی های سیاسی و تشکیلاتی نیروها گنجانده شوند تا روند تحولات دمکراتیک جامعه سیر طبیعی خود را با شکل گیری نهادهای اجتماعی و احزاب مدرن سیاسی طی کند.
تکیه براین اصول وپافشاری به رعایت این مناسبات همیشه لازم است زیراماباجامعه ونیروهائی سروکارداریم که بشدت ضربه خورده اند.لذا شیوه هائی که بکارمیگیریم باید”التیام بخش زخمها و آرام بخش التهاب های روانی مردم و مبارزین سیاسی ایران باشند”.
راهکارهای تدارکاتی:
* براساس استدلالهای فوق ، جنبش سیاسی نوین ایران خصلت ” فراگروهی و فرا مسلکی” خواهد داشت و مشارکت همه نیروها ازگرایشهای چپ تا محافظه کار درتصمیم گیری ها ودر نظارت کردن امور، بطرز واقع گرایانه ای باید پیش بینی وتضمین شوند.
* برای ایجاد”همبستگی ملی”وسازماندهی یک جنبش گسترده دمکراسی خواهی درایران باید رابطه ای ارگانیک و سازمان یافته بین مبارزین داخل و خارج از کشور و با نهادها و جنبشهای اجتماعی مرد م برقرارگردد.
* تلفیقی ازمناسبات و مبارزات علنی و مخفی برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی اتخاذ شوند و با مشارکت نیروهای هم پیمان ،” گروههای کار” گوناگون برای اجرای برنامه عمل وطرح های سیاسی – مبارزاتی ایجاد گردند.
* برای جلب اعتماد وحمایت مردم وتبدیل”نیروهای بالقوه”به”نیروهای بالفعل”و برای برچیدن نظام حاکم و نهادینه کردن دمکراسی درجامعه، ضروری است که از ” غوغا سالاری”پرهیزکنیم و از ابزار تبلیغاتی مستقل، با مدیریت افراد کاردان و با مشارکت نیروهای هم پیمان بهره بگیریم.
* ایران آینده به مدیران با تجربه ، با درایت و با برنامه نیاز دارد. مدیریت آینده کشور باید در روند مبارزه سیاسی و اجتماعی شکل بگیرند وازهم اکنون مبانی کارو نهادهای آن پیش بینی و بنیانگذاری شوند.
* در یک جامعه دمکرتیک، مدیران و رهبران جامعه “انتصاب ” نمیشوند بلکه انتخاب میگردند. “قدرت سیاسی” و “اختیارات” از طریق مردم و یا نمایندگان منتخب مردم به رهبران و مدیران کشور بطور ادواری تفویض میشود و یا از آنان سلب میگردد. شکل نظام ونماد آن ( جمهوری یا پادشاهی) با رای آزادانه مردم انتخاب خواهند شد. قدرت سیاسی ومدیریت جامعه دردست یک فردو یایک”فرقه” متمرکز نخواهد شد ومدیریت سیاسی- اداری و نظامی جامعه با مشارکت ونظارت نهادهای سیاسی و اجتماعی عمل خواهند کرد.
* برای اینکه ائتلاف سیاسی واتحاد عمل مبارزاتی روند طبیعی خود را طی کند، ضروریست که پنج تا پانزده نفر با گوناگونی اندیشه که خصائل منفی ذکر شده را ندارند( و یا کمتر دارند)،”شورای تدارکاتی” اتحاد نیروها را تشکیل بدهند. این افراد تماس و گفتگو با افراد و محافل و گروهای موثرازطیف” چپ” تا”محافظه کاررادر داخل و خارج از کشور دردستور کارخود قرار میدهند.
* برای سرعت بخشیدن اموروایجاد تسهیلات در”گفتگوهای حضوری”،ضروریست که شورای تدارکاتی ،یک”دبیرخانه”درآمریکا ودیگری دراروپا،و” رابطینی”در کانادا ودر استرالیا برای تماسگیری ایجاد و معرفی کند.
* از وظایف ” شورای تدارکاتی ” اینستکه ضمن گفتگو با ” دگراندیشان”، شرایط پیمان واتحاد وسیع نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران را بصورت فراگروهی و فرا مسلکی با تکیه به مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر، دمکراسی پارلمانی، سکولاریسم، کثرت گرائی سیاسی، برابری طلبی، همبستگی ملی و یکپارچگی کشور، برای برچیدن نظام جمهوری اسلامی ونوسازی آینده ایران فراهم کند.
* هریک از نیروهای ملی و دمکرات میتواند از نظام سیاسی دلخواه خود جانبداری کند، اما تعین شکل نظام سیاسی آینده ایران بامشارکت و رای آزادانه مردم خواهد بود.
* فراهم کردن امکانات اولیه مالی ودستگاه تبلیغاتی مستقل، از وظایف ” شورای تدارکاتی” و یا “هیئت اجرائی” منتخب آینده خواهد بود.
* همچنین” شورای تدارکاتی” وظیفه خواهد داشت که باصلاحدید نیروهائی که شرایط هم پیمان شدن را می پذیرند، “کنگره ملی برای اتحاد نیروها” را تشکیل دهد. درکنگره مشترک نیروها، اهداف مشترک،برنامه سیاسی، برنا مه عمل مبارزاتی ،ساختارتشکیلاتی و مناسبات دمکراتیک و همچنین شورای رهبری دستجمعی ، گروههای کارمنتخب از کارشناسان ونهاد های اجرائی ،تعین و مشخص میشوند و وظایف ” شورای تدارکاتی” خاتمه می یابد.