نویسنده : حسن ماسالی
1- پایان دادن به مناسبات انفرادی برای ایجاد فراکسیون های فکری – سیاسی – تشکیلاتی و زمینه سازی برای ایجاد احزاب مدرن اجتماعی در روند شرکت در مبارزه اجتماعی؛
2- استمرار بخشیدن مبارزات خاص حزبی وهمآهنگ کردن مبارزات عام اجتماعی با هم پیمانان و متحدین سیاسی؛
3- تلاش مشترک برای ایجاد «قدرت جایگزین» وبرکناری رژیم حاکم در ایران؛
4- نهادینه کردن احزاب مدرن اجتماعی وسایرنهادهای ملی و دمکراسی خواهی در جامعه؛
5- بسیج و سازماندهی نیروهای تولیدی و اجتماعی و کارشناسان جامعه برای نوسازی جامعه و تکامل اجتماعی.
پیشگفتار:
بررسی رویداد های تاریخی ایران از انقلاب مشروطیت تاکنون نشان میدهد که عوامل مختلفی در شکست و ناکامی نیروهای ملی و دمکرات موثر بوده اند. یکی از این عوامل فقدان احزاب مدرن اجتماعی در ایران بوده است. به عبارت دیگر، نیروهای طبقاتی و اجتماعی ایران اکثراً مبارزات خود را در تشکل های سیاسی که خصلت «جبهه» ای و یا جنبشی و فراگروهی داشتند انجام داده اند. تشکل های فراگروهی نیز براساس خصلت و کیفیت نیروهای دربرگیرنده خود، الزاماً اهداف و مصالح عمومی جامعه را در نظر میگیرند و تحقق خواستهای کوتاه مدت و مرحله ای را مد نظر دارند.
بررسی تاریخ تحولات سیاسی ایران نشان میدهد که حتی حزب توده نيز خصلت جبهه ای داشت ودراین حزب از کارگر، دهقان تا آخوند و خوانین عضویت داشتند.
مناسبات فکری، سیاسی و تشکیلاتی «التقاطی» موجب می شدند که مبارزه طبقاتی مخدوش گردد بطوری که نیروهای اجتماعی جامعه نمیتوانستند از سازمان یافتگی مطلوب، با چشم انداز سیاسی دراز مدت، برخوردار شوند.
چنین مناسبات سیاسی و فنون سازماندهی موجب شدند که افراد جامعه «اتمیزه» شوند و بطور انفرادی در مبارزه اجتماعی شرکت کنند. وهمین امر از يک طرف به رشد فرهنگ فرد گرائِی و فرقه گرائی در میان ایرانیان یاری رسانده است، و از طرف دیگر، پراکندگی نیروها شرایط مساعدی برای رخنه و جولان دادن عناصر لمپن درجریانهای سیاسی ایجاد میکند که عموما در درون جنبش ملی و دمکراسی خواهی دست به تخریب می زنند.
فقدان احزاب مدرن اجتماعی موجب فقدان همبستگی و انسجام مبارزاتی میشود. ایجاد احزاب مدرن اجتماعی به شکل گیری رهبری دستجمعی درجامعه یاری میرساند واز این طریق سیاست و راهکارهای حزبی جایگزین سیاست بازی های فردگرایانه میشود.
بی علت نیست که جنبش ملی و دمکراسی خواهی ایران پس از صد سال مبارزه هنوز نتوانسته است از استحکام تشکیلاتی و اعتبارسیاسی و اجتماعی برخوردار شود. استقرار حکومتهای دیکتاتوری نقش مهمی در پراکندگی نیروهای سیاسی و اجتماعی داشتند، اما به چنین ضعف و کمبودهائی نباید یک جانبه نگریست. عدم دوراندیشی وتوجه رهبران سیاسی و روشنفکران جامعه به امرایجاد احزاب مدرن اجتماعی عامل مهم دیگری د رایجاد مناسبات فرد گرایانه و اتمیزه شدن مناسبا ت سیاسی و اجتماعی در ایران است.
برپائی یک جنبش فراگروهی و فرا مسلکی برای جامعه ضروریست، اما ستون فقرات چنین جنبشی را باید احزاب مدرن اجتماعی تشکیل دهند تا امر تداوم واستمرار مبارزه اجتماعی و همچنین رهبری دستجمعی بطور دراز مدت در جامعه تضمین شود.
تاریخ سیاسی صد سال گذشته ایران نشان میدهد که «جنبش» ها و «جبهه» ها، پس ازکسب پیروزیهای موقت، تجزیه شده و یا فرومی پاشند ومردم دردمند ایران به علت فقدان سازمان یافتگی مطلوب مبارزه وفقدان ابزار تشکیلاتی و مبارزاتی دراز مدت، در صد سال گذشته با شکست و ناکامی های پی در پی مواجه شده اند و این روند واپسگرایانه همچنان ادامه دارد.
هم اکنون در ایران محافل فراوانی ظهور کرده اند که خود را حزب می نامند. اما اکثر قریب باتفاق آنان خصلت فرقه گرایانه و یا محفلی و قبیله ای دارند. اینگونه محافل اغلب ارتباطی با اقشار و طبقات اجتماعی ندارند و خواست های نخبه گرایانه (الیتیستی) خود را بنام اقشار و طبقات اجتماعی مطرح میکنند و از مدرنیسم و سکولاریسم (عرفی گرايی) گریزان هستند.
باید خاطر نشان ساخت که منظور از تشکیل احزاب مدرن اجتماعی اینست که آنها در روند مبارزات اجتماعی، در برخورد آرا و عقاید، و درپیوند سازمان یافته با خواستهای مشخص اقشار و طبقات اجتماعی شکل بگیرند، نه بر اساس خواستهای نخبه گرایانه چند روشنفکر و یا رئیس طایفه. بنابراین، شکل گیری احزاب مدرن اجتماعی را باید بطور سنجیده و علمی با تکیه به نیروی اجتماعی و با تکیه به مبانی سکولاریسم، پلورالیسم سیاسی، مساوات طلبی و برای تامين همبستگی ملی و یکپارچگی کشور پایه ریزی کرد.
روش کار:
برای این منظوروآغازکار، پیشنهاد میکنم که گام اول را، با ایجاد فراکسیونهای مستقل فکری و تشکیلاتی، بشرح زیربرداریم و سپس، طی روندی درپیوند با مبارزات اجتماعی مردم ایران،
«فراکسیونهای فکری – سیاسی» را از نظر کمی وکیفی به حزب ارتقا دهیم:
1- طرفداران اندیشه و سیاست سوسیال دمکراسی؛
2- طرفداران اندیشه و سیاست لیبرال دمکراسی؛
3- طرفداران اندیشه و سیاست ملی گرائی؛
4- طرفداران اندیشه و سیاست آینده نگری.
5- طرفداران اندیشه و سیاست سوسیالیستی (در صورت همکاری با دگراندیشان دمکرات.)
الف- همه افراد و محافل که طرفدارهر یک از جریانهای فکری و سیاسی مزبور هستند، از طریق رابطین خود درداخل وخارج ازکشور برای شکل گیری «فراکسیون فکری– سیاسی- تشکیلاتی» مطلوب خود نام نویسی کنند تا ابتدا فراکسیون مستقل خود را تشکیل بدهند و سپس:
ب- با مشارکت نمایندگان فراکسیون ها، شورای هماهنگ کننده همه فراکسیونها باهمدیگر نشست مشترکی داشته باشند وطرح مقدماتی اهداف، برنامه سیاسی و برنامه عمل مبارزاتی مشترک فراگروهی و فرا فراکسیونی را تدوین کنند و کنگره یا کنفرانس مشترک نیروهای مزبور را همزمان در اروپا و آمریکا تدارک دیده، سازماندهی کنند.
ج- هریک از فراکسیون ها ضمن همکاری مشترک با سایر فراکسیونهای هم پیمان، راهکارهای مستقل خود را برای تشکیل حزب دنبال کند ودرامورداخلی سایر فراکسیونها دخالت نکند.
د- مناسبات سیاسی و تشکیلاتی و برنامه عمل مشترک نیروها (فراکسیونها) براساس اساسنامه وآئین نامه تدوین و تنظیم شود و پس از توافق نیروهای مزبور باجرا در آید.