نویسنده : حسن ماسالی
انتخاب شیوه های مبارزه، امری اراده گرایانه نیست ، بلکه بر اساس خصلت و عملکرد قدرت حاکم، بر اساس شرایط و مناسبا ت سیاسی- اجتماعی – فرهنگی جامعه، و بر اساس امکانات و توانائی های نیروهای اجتماعی و تحت ستم، مشخص و تعیین میشوند.
تجربه های تاریخی ایران وخیلی ازکشورهای جهان نشان داده اند که برای مقابله با ” دیکتاتوری های کلاسیک” و برای حل بسیاری ازناهنجاریهای سیاسی و اجتماعی ، میتوان با بسیج همه جانبه مردم ، و با ایجاد یک تشکیلات قدرتمند سیاسی که درسراسر کشور از حمایت مردم برخوردار باشد، از طریق را هکارهای “مسا لمت آمیز” به نتیجه رسید. اما موارد تاریخی معینی نیز در ایران و جهان وجود داشته اند که ” راهکارهای مسالمت آمیز” کار ساز و اثر بخش نبوده اند.
بطور نمونه ، پس از پیدایش ” قدرت فاشیسم ” در آلمان ، ایتالیا و ژاپن، احزاب و گروههای سیاسی این کشورها که در چارچوب ” دمکراسی پارلمانی بورژوائی ” بطور مسالمت آمیز با همدیگر مخالفت و رقابت میکردند، مجبور شدند که گروههای مسلح برای مقابله با فاشیسم ایجاد کنند و دولت های کشورهای اروپا و آمریکا و شوروی نیز بطور رسمی اعلام جنگ کردند و با توسل به نیروهای مسلح، بمقابله بر خاستند.
قبل و پس از بقدرت رسیدن خمینی و شکل گیری ” جمهوری اسلامی” در سال 1357( 1979) در ایران، برخی سیاستمداران و مبارزین دور اندیش ، دیکتاتوری واپسگرایانه و خونینی را پیش بینی میکردند. اما بسیاری از محافل “چپ سنتی”(مارکسیست های اسلامی: طرفداران شوروی – چین – آلبانی) خمینی را بعنوان “رهبر ضد امپریالیست” پذیرفتند . و بسیاری از محافل ” لیبرال” ، با توسل به ” تئوری های التقاطی” ، ساده لوحانه از استقرار رژیم خمینی استقبال کردند. خمینی و انصار ارتجاعی اش ، برای اینکه قدرت خود را تثبیت کنند ، به” ایدئولوژی اسلامی” (شعور کاذب ) و بینش و منش عصر حجر که آمیخته به ” فاشیسم ” بود، متوسل شدند و قتل عام معترضان ، مخالفان و حتی ” متحدین سابق” خود را بیرحمانه باجرا در آوردند. این بینش و منش و سیاست ، پس از سی و یک سال همچنان ادامه دارند.
راهکارها و شیو ه های مبارزه با رژیم اسلامی – فاشیستی در گذشته:
گروههای سیاسی ایران ، در سی و یک سال گذشته با شیوه های مختلفی در برابر این رژیم ایستادگی کرده اند . برخی از آنان حتی با توسل به مبارزه مسلحانه ، قهرمانانه جنگیده اند و قربانیان بیشماری نیز داده اند.
اما ببینیم مشکل اساسی ما در اتخاذ شیوه و راهکار های مبارزه چه بود ه اند که تاکنون موفق نشده ایم و این رژیم قادر است همچنان ، به سیاست ترور ، اختناق و جنایت علیه بشریت ادامه دهد؟
همانطور که اشاره رفت، در سی و یکسال گذشته ، برخی ازگروهها به مبارزه مسلحانه نیز روی آورده بودند و هم اکنون نیز در برخی نقاط ایران ” درگیری های مسلحانه” روی میدهند. بنابراین هدف ما از طرح ” ضرورت مبارزه مسلحانه ” چیست ؟
به باورمن، راهکارها و” شیوه های مبارزه ” را نباید بطور انتزاعی و یا با مفاهیم کلی و” شعارگونه” مطرح کنیم.
ضروری است که تعریف همه جانبه ای درباره : شیوه مبارزه، راهکارهای تحقق آن، هدف هائی که دنبال میکنیم، و نیروهای سیاسی و اجتماعی که آنرا با جرا در می آورند و از آن حمایت میکنند، نیز ارائه بدهیم؛ وگرنه به نتایح مطلوبی نخواهیم رسید.
مشکل اساسی نیروهای سیاسی ایران دراتخاذ ” شیوه های مبارزه” و راهکارهای تحقق آن، کدامند؟
الف- اکثر ما فعالیتن سیا سی ،”عادت ” کرده ایم وقتی که درباره شیوه مبارزه “مسا لمت آمیز” یا ” قهرآمیز ” اظهار نظر میکنیم ، آنرا با ” مطلق نگری ” طرح کنیم . مثلا : یا طر فدار “مطلق” مبارزه مسالمت آمیز هستیم ، و یا طرفدار بی چون و چرای مبارزه قهر آمیز میشویم. مسائل بغرنج سیاسی و مبارزاتی را بطور ” عام” و ” شعارگونه” مطرح میکنیم ؛ درباره شرایط مشخص جامعه ،خصلت و توانائی های سازمانهای مبارز، خصلت و قدرت حامیان مبارزه، تحلیل بعمل نمی آوریم و درباره اجزا و ابعاد مختلف عملکرد خودمان در جامعه ، و نتایحی که در آینده ببار می آورد ، توجه نمیکنیم و از آن طفره میرویم.
ب- شیوه های مبارز هیچگاه نباید بطور ” تک بعدی ” مطرح شوند . تصمیم گیری درباره شیوه های مبارز ، بطور اساسی در ارتباط با شرایط سیاسی – اجتماعی حاکم و در ارتباط با خصلتها و عملکرد های نیروی حاکم اتخاذ میشوند. اگرامکانات و منفذ اثر بخشی برای برخورد آراء و عقاید و حق مشارکت مردم ودگر اندیشان برای تعیین سرنوشت خویش ، بوجود بیاید، باید از آن استفاده کرد .اما نه آنگونه که نیروهای حیله گر حاکمیت و برخی عناصر و محافل ” فرصت طلب” و نوکر منش، در سی سال گذشته برای فریب مردم و”نجات حاکمیت”، باجرا درآوردند.
در جامعه ای که حاکمیت آن روزمره سیاست : سرکوب، ترور، سنگسار، اعدام، شکنجه را در دستور کار خود قرار داده است ، چه باید کرد؟
آیا باید “سر تسلیم ” فرود بیاوریم و چنین مناسبات فاشیستی را بعنوان ” تقدیر الهی ” بپذیریم ؟ نه ، ما باید تدابیری بیاندیشیم تا به یک نیروی سازمان یافته وهدفمند در سراسر کشور تبدیل شویم و با اتخاذ سیاست های باز و شفاف در راه مصالح مردم گام برداریم وبا بینش و منش و استمرار بخشیدن عملکردهای انقلابی و ترقیخواهانه خود اعتماد مردم را جلب کنیم تا از حمایت بیدریغ آنان برخوردار شویم.
ما نباید بگذاریم مردم بی پناه قربانی شوند و خودمان ( بعنوان مدعیان مبارزه) نیز ” قربانیان بی آزاری” برای انحصارگران قدرت باشیم.
ج- امر بدیهی دیگر اینستکه : نیروهای سیاسی واجتماعی از توانائی و امکانات مساوی برای مبارزه برخوردار نیستند. بنابراین ، با ” صدور فرامین” یک حزب یا یک فرد ، نمیتوان همه افراد و اقشار اجتماعی را وادار به پذیرش ” شیوه مبارزه تک بعدی” کرد. لذا ، برای اینکه مبارزه اجتماعی و سیاسی به نتیجه مطلوبی برسند، باید راهکارها و شیوهای متنوعی اتخاذ شوند تا هر فرد و گروه اجتماعی براسا س توانائی ، استعداد و امکاناتش بطور ” داوطلبانه ” در آن شرکت کند. آنچه که اهمیت دارد، اینستکه : همگی – حتی کسانی که در خانه خود نشسته اند و قادر به حرکت نیستند- این رژیم را بطور بنیادی نپذیرند .
سیاست بازی های فرصت طلبانه و نوکر منشانه برخی از گروهها و محافل که میخواهند ” هم از توبره بخورند و هم از آخور” باید بر ملا شوند. چنین افراد و محافلی ، جایگاهی در میان اپوزیسیون سکولار – دمکرات ایران ندارند.
د- مبارزه اجتماعی و سیاسی باید هدفمند باشند. راهکا رها و شیوه های مبارزه نیز باید در ارتباط با اهداف و خواست های ترقیخواهانه تعقیب شوند و نیروهائی که ادعای ترقیخواهی – دمکراسی خواهی – سکولاریسم و رفع تبعیض در جامعه میکنند ، نباید گامی برخلاف اهداف و آرمانهای مطرح شده ، بردارند. بطور مثال: اگر برای سکولاریسم- دمکراسی خواهی و برابری طلبی مبارزه میکنیم ، نمیتوانیم با نیروهای واپسگرا و ضد دمکراتیک متحد شویم.
ز- برای اینکه مبارزه اجتماعی و سیاسی ( مسالمت آمیز یا مسلحانه) به نتیجه مطلوبی برسد، ضروری است که نیروهای سیاسی و اجتماعی که اهداف مشترکی را تعقیب میکنند، از “هماهنگی ،همبستگی و سازمان یافتگی سراسری وقدرتمندی ” برخوردار باشند، و افراد با درایت و آزاد اندیشی جنبش را هدایت کنند. سیاست” همه باهم” و یا ” فرقه گرایانه و سکتاریستی ” را باید به زباله دان تاریخ سپرد.
بطور خلاصه : فقدان چشم انداز دراز مدت ، فقدان همبستگی سراسری، فقدان همآهنگی وسا زمان یافتگی قدرتمند، همچنین خصلت هائی نظیر ” خود مرکز بینی ” و “هژمونی طلبی” های فردی و گروهی ، نقش برجسته ای در شکست و ناکامی گذشته جنبش سیاسی و مبارزاتی ما ایرانیان داشته اند.
بنابراین: حق نداریم با” صدور فرامین توخالی ” مردم دردمند را به خیابانها بکشانیم و آنان را قربانی کنیم؛ و سپس ” شهادت نامه” انتشار دهیم و مثل آخوندهها تجویز کنیم که ” گریه کنیم صواب است”.
ما موقعی میتوانیم مردم و نیروهای اجتماعی را به شرکت در مبارزه رودر رو، فراخوانیم که پیشاپیش در راه سازمان یافتگی و تدارکات مبارزاتی ، گام های اساسی و استوار برداشته باشیم.
همین سیاست بازی های آنچنانی باعث شده است که مردم به اکثر گروههای سیاسی اعتماد نمیکنند و دشمنان مردم نیز به” فرهنگ عدم اعتماد بهمدیگر” در جامعه دامن میزنند.
بنابراین ، فعالین و مبارزین دردمند ایران ، وظایف پیچیده و بغرنجی باید بر عهده بگیرند ؛ تنها با بدست گرفتن اسلحه و با جانبازی، قادر نخواهیم شد که مشکلات عظیم اجتماعی را حل کنیم.
قبل از اینکه درباره لزوم ” مبارزه مسلحانه” علیه حکومت اسلامی – فاشیستی صحبت کنیم، باید برای خودمان و برای مردم و همه مبارزین روشن کنیم که برای چه میخواهیم اسلحه بدست بگیریم ؟ و به برخی از پرسش ها ئی که در اینباره مطرح هستند، با درایت پاسخ بدهیم.
آیا با بدست گرفتن ” تفنگ” ، آرمانهای انسا ند وستا نه، دمکراسی خواهانه و برابری طلبانه را قربانی ” قدرت تفنگ ” میکنیم؟
آیا مثل برخی از انقلابیون گذشته، اعتقاد داریم که ” قدرت از لوله تفنگ بر میخیزد”؛ یا اینکه اعتقاد داریم ” قدرت ، از طریق دانش و کاردانی مبارزین سیاسی ، ومشارکت دمکراتیک و سازمان یافته مردم ستمد یده” باید شکل بگیرد!!!
آیا اعتقاد داریم که یکی از گروهها و احزاب موجود ایران ، به تنهائی میتواند نقش ” قدرت جایگزین” را ایفا کند و مسئولیت بزرگ تاریخی – اجتماعی ” آلترناتیو ” را برعهده بگیرد، یا اینکه ضروریست در را ه اتحاد و همبستگی نیروهای سکولار- دمکرات- برابری طلب ، در سراسر ایران گام برداریم؟
آیا درک ما از مبارزه مسلحانه، دخالت تخریبگرانه و سود جویانه قدر تهای خارجی است ، یا اینکه میخواهیم ضمن توسل به” فنون سازماندهی و مبارزه در شرایط ترور و اختناق”، کمترین صدمه به مردم و جامعه وارد شود؟
آیا ضمن توسل بمبارزه مسلحا نه میخواهیم همه اشکال مبارزات سیاسی ، صنفی ، سندیکائی مسالمت آمیز وکوشش های همه جانبه مرد م را در چارچوب “دفاع از حقوق بشر و حقوق مدنی” تخطئه کنیم، یا اینکه بیش از گذشته به آنان یاری خواهیم رساند؟
آیا درک ما از مبارزه مسلحانه ، ایجاد گروهها ئی نظیر ” جندالله” دربرابر” حزب الله” برای کسب قدرت ” فرقه گرایانه” خواهد بود، یا براساس آرمانهای ترقیخواهانه گام برمیداریم؟
آیا درک ما از مبارزه مسلحانه ، حاکم ساختن ” قدرت تفنگ” در جامعه است ،؛ یا اینکه عقیده داریم که ” مبارزه مسلحانه” میتواند بعنوان یکی از ابزار” جابجا کردن قدرت سیاسی ” تلقی گردد؛ بشرطی که از طرف نیروهای سیاسی کاردان ،مهار شود و در خدمت اهداف و آرمانهای سیاسی و انسا ندوستانه و ترقیخواهانه قرار بگیرد.
باتوجه به مبانی اعلام شده ، ایجاد یک تشکیلات نظامی و ایجاد یک ” بازوی مسلح” برای دفاع از تهاجم خشونتبار نیروهای ارتجاعی و فاشیستی در ایران، ضرورتی اجتناب نا پذیر میباشد.
برای این منظور باید بدون جنجال و هیاهو، در سراسر نقاط کشور “هسته های سیاسی- نظامی ” ، با رعایت مسائل ایمنی، ایجاد کنیم .
ضروری است که با رعایت ” فنون مبارزه در شرایط ترور و اختناق”، از هم اکنون کارهای ” تدارکاتی” برای ایجاد” بازوهای مسلح” در سراسر کشور فعالیتهای خود را آغازکنیم تا بمرور ” شورای رهبری دستجمعی” از نظر سیاسی و نظامی شکل بگیرد.
پیشاپیش باید خیلی باز و شفاف اعلام کنیم که ” با چند زن و مرد جنگی” و یا با ” ترور چند تن از مزدوران رژیم” نه تنها به نتیجه مطلوبی نمیرسیم، بلکه لطمات و ضربه های مهلکی به مبارزین و مردم وارد خواهد شد .
ما بدنبال ” شهادت طلبی” نیستیم، بلکه میخواهیم شرایطی بوجود آوریم که با پرداختن کمترین هزینه انسانی و مالی،بزرگتر ضربات را بدشمن وارد سازیم.
امور تدارکاتی و ایجاد شبکه های سیاسی – نظامی ، باید آنچنان در سراسر کشور توسعه یابند – و از جمله در درون نیروهای انتظامی ایجاد گردند – که بتوانیم قاطعانه از جنبش سیاسی و مدنی مردم حمایت کنیم و توانائی آنرا داشته باشیم که ستون فقرات رژیم را متلاشی سازیم.