طاهره شیخ الاسلام
یکی از ویژگی های فرهنگی ما حفظ حرمت نان و نمک است. عباراتی چون “دستم نمک ندارد” در هنگامی که محبتمان پاداش درخوری نمی گیرد، و “نترسید نمک ندارد” در هنگامی که غذای تعارف شده رد می شود، در همین رابطه مورد بکار گرفته می شود.
حفظ این حرمت به تدریج و در اثر افراطی که ما در بسیاری از کارهایمان در پیش می گیریم، به غیر منطقی و گاه غیر انسانی ترین صورت خود تغییر شکل داده است.
حفظ حرمت نان و نمک به گرسنگانی که توسط انسان های خیر و دولتمند تغذیه می شده اند، توصیه می شده تا به خاطر شبى كه آنها يا فرزندانشان سر گرسنه بر بالين نگذاشتهاند، در مورد كسانی كه آنها را تغذيه كرده اند (مشهور به ولی نعمت) ناجوانمردى روا مدارند و در یک کلام قدر شناس محبت آنها باشند. توصیه زیبایی که نه تنها در مورد غذا كه در مورد هر محبت و خدمت ديگرى نيز در هر زمان و هر مكان صادق است و افراد خیر را به انجام کارهای خیر بیشتری ترغیب و تشویق می کند.
اما امروزه دیده می شود که حفظ این حرمت از دهها بار تشکر و دعوت متقابل میزبان به شام و ناهار در می گذرد، و به سکوت در مقابل رفتار و گفتارغیر منطقی و حتی طرفداری غیر منصفانه از او در یک مجادله یا معامله کشیده می شود. و بدین ترتیب عدم انجام اعمال فوق افراد را متهم به “نمک خوری و نمکدان شکنی” می کند. اتهامی که گاه انسانهای طرفدار حق را از “نمک گیر شدن می هراساند” ، چرا که می دانند این نان و نمک از سر مهر صادقانه تعارف نمی شود بلکه آنها را در قید جبرانی غیر منصفانه قرار خواهد داد.
طبیعتا اینگونه حفظ مبالغه آمیز حرمت نان و نمک عدهاى را بر آن مىدارد كه با دادن يك شام و نهار و يا پيشكش يك هديه و يا دادن رشوه، دهان افراد را بسته و آرا و عقاید آنها را خريده و به اهداف خويش برسند. و بسیاری از ما غافلیم که عقیده بالاترین بهائی است که در ازای خوردن یک وعده غذا که در خانه خود نیز یافت می شود، می توان به دیگری پرداخت!
با کمی دقت می توان دید که بسيارى ديگر از توصیه های فرهنگى ما چون مراعات دوست و همسايه، حفظ شان فاميل، احترام به بزرگ تر و نگهداشتن حرمت موى سپيد و … كه همه در راستای یک قدر شناسی ساده و صادقانه بوده است، به نوعى دچار همين سرنوشت شدهاند. بدین معنی که در طول زمان با افراطى كه در راه انجام آنها در پيش گرفتيم، تغيير ماهيت داده و به زیر پا گذاشتن حق و عدالت در جامعه منجر شده اند.
و چنین است که امروزه مخالفت با درخواست يك دوست، به زير پا گذاشتن حرمت دوستى تعبیر می شود، و سرپيچى كردن از فرمان غير اصولى پدر يا معلم، به شكستن حرمت پدر و معلم، و بالاخره اعتراض به حرف ناحقى كه از دهان سالمندى در آمده است به شكستن حرمت موى سفيد. و اینها همه جامعه را بسوی خفقان و سکوت سوق می دهد، راه اعتراض و انتقاد را می بندد و در نهایت انسانها را تبدیل به انبار باروتی می کند که با اندک تلنگری منفجر می شوند. رفتار های خشونت بار، عدم صبر و تحمل، حساسیت بیش از حد و اندازه و … در جامعه ما همه و همه ناشی از همین ویژگیهای فرهنگی ماست که هیچکس جز خودمان یعنی آشنایان، دوستان و فامیل به یکدیگر تحمیل نمی کنیم.
و نكتۀ جالب توجه اينجاست که اگر كسى از ما به خاطر همسايگی يا دوستی و يا به هر دليل ديگرى به ناحق دفاع كند، كار او را نوعی مروت و مردانگى می دانیم، و آن را از خصوصيات خوب ملى و فرهنگى خود تلقى کرده و به آن می بالیم، اما وقتی همين كارها براى اثبات دوستى به ديگرى و در تضاد با منافع ما قرار گرفت، آنرا پستى و نامردى نام می دهیم.
بسیار افرادی که در ادارات و سازمانهاى دولتى و غير دولتى اشتغال دارند اگر بتوانند دست آشنايان و دوستان نزدیک خود را به کاری بند می كنند و به خاطر اين عمل بر خود مىبالند، کاری که در بسیاری از موارد با زیر پا گذاشتن حق ناآشنائی صورت می گیرد. اما اگر همین عمل توسط افراد ردههاى بسيار بالاتر صورت گيرد همانان فریاد بر می دارند که مملکت دارد به نابودی کشیده می شود و ده ها مقاله انتقادی در نشریات در مورد آنها نوشته می شود، غافل از اينكه اين يك خصوصيت ملى است و مسئولین نيز در راستاى حفظ حرمت نان ونمك و حق دوستى و فاميلى دست به انجام اين كارها مىزنند.
اگر ما به این درک و شناخت نرسیم که بسیاری از قوانین فرهنگی حاکم بر جامعه ما، بر پایه ظلم و زور و فقر و نابرابری و بر مبنای روابط و در جهت حفظ خانواده، ایل و تبار و قبیله وضع شده اند و با قوانینی که در جهان پیشرفته از حقوق همگان دفاع می کند، مغایرند و اگر همچنان با نام حفظ فرهنگ از دوست، قوم و خویش، آشنا، همسایه و همشهری و موی سپید و چشم سیاه دفاع کنیم و نه از حق و عدالت، بعید است که به این زودیها روی پیشرفت را ببینیم.
ما دو راه بیشتر در پیش نداریم: اگر مىخواهيم به موازين فرهنگى خويش وفادار بمانيم، بايد قيد برابرى و عدالت اجتماعى و آزادى را بزنيم و اگر به دنبال دستيابى به جامعهاى با عدالت اجتماعى، برابرى و آزادى هستيم بايد بسيارى از قوانين و آداب و عادات فرهنگى خويش را كنار گذاشته و يا شديداً تعديل كنيم.
جهان بسرعت در حال پیشرفت است و ما همچنان در اسارت ویژگیهای اخلاقی خویش آرزوی دموکراسی در سر می پرورانیم و از این مهم غافلیم که بزرگترین مانع در راه دموکراسی خود ما هستیم و بس. بیاییم با درک آنچه که بر سر ما و فرهنگ ما رفته است و با تلاش در اصلاح خویش راه خروجی از این دایره بسته به بیرون باز کنیم.