طاهره شیخ الاسلام
يكى از بارزترين مشخصه های جوامع غیر پیشرفته تبعیض و یکی از فراگیر ترین آنان تبعيض جنسى است. تبعیضی كه چهرۀ شنيع خود را از اوان كودكى با تفاوتى كه والدين نسبت به فرزندان پسر و دختر خود مىگذارند به نيمى از مردم اين جوامع یعنی زنان نشان مىدهد. پرچمداران فرهنگ و ادب ما نيز که داعیه اصلاح جامعه را دارند نه تنها مخالفتی با اینگونه بیعدالتی ها نکردند بلکه بر آتش آن دامن زدند و در قالب شعر و نثر با صراحت تمام زنان را مورد تحقیر قرار دادند و دیگران را توصیه باین کار کردند.
در اين جا نگاهى گذرا مىافكنيم بر سرودههاى تعدادى از شاعرانمان تا ببينيم در مورد نيمى از جمعيت جامعه، یعنی خواهران، همسران، دختران و بالاخره مادران خویش که در دامان آنها قدم به جهان گذاشتهاند چه گفته اند.
اطلاع واثق دارم که بعضى از اين اشعار در متن موضوع يا داستانى خاص بيان شدهاند، اما شاعر نيز كه خود محصول فرهنگ حاكم بر جامعۀ زمان خويش است، در داستان خود خطا يا نادانى يك زن را به تمام زنان جامعه تعمیم داده و دربارۀ همه آنها حكم كلى صادر مىكند، در حالى كه چنين احكام كلى در مورد مردان با تمامى جناياتى كه در دنيا و در طول تاريخ مرتكب شده و مىشوند صادر نشده است.
در شاهنامه فردوسى چنين آمده است:
كسى كو بود مهتر انجمن/كفن بهتر او را ز فرمانِ زن/ سياوش ز گفتار زن شد به باد/خجسته زنى كو ز مادر نزاد/چو اين داستان سربهسر بشنوى/ به آيد تو را گر به زن نگروى
و سعدى، معلم اخلاق اينچنين به مردان جامعه رهنمود مىدهد:
تو زن نو كن اى خواجه هر نوبهار كه تقويم پارينه نايد به كار
و در جایی دیگر به مردان چنین توصیه می کند که: مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه.
و سنايى چنين مىفرماید:
حمله با شيرمرد همراه است حيله كار زن است و روباه است
در اینجا ممكن است عدهاى از آقايان در رابطه با مكر زنان شاهد مثال از تاريخ بياورند. بايد گفت كه مكر نتیجه غیر قابل اجتناب عجز است، بدین معنی که وقتى موجودى در تنگنا و فشار قرار گرفت و عاجز شد، در راستای تنازع بقای خویش به مكر و فريب روی می آورد.
پس از سنائی نوبت ناصر خسرو می رسد. ایشان چنین می سرایند:
به گفتار زنان هرگز مكن كار زنان را تا توانى مرده انگار
و بالاخره در دفتر دوم مثنوى چنین مىخوانيم:
گفت گر كودك در آيد يا زنى/ كو ندارد عقل و راى روشنى/گفت با او مشورت كن وآنچه گفت/تو خلاف آن كن و در راه افت/نفس خود را زن شناس از زن بَتر/ زانكه زن جزوست، نَفَست كُل شَرّ
طبیعی است که ذهن و فكر و انديشه در شرايط مساعد رشد مىكند. هنگامی که زن فقط اجازه داشته باشد بچه بزايد و به كارهاى خانه بپردازد و از وقت آزادش نیز نتواند به کاری غیر از نشستن وغيبت كردن بپردازد، ذهن و فكرش راكد مىماند و بديهى است كه مشورت با دارندۀ مغز راكد، خواه مرد باشد و يا زن خطا خواهد بود.
در اينجا فرصت را مغتنم شمرده و اين سؤال را از تمامی خوانندگان این سطور می نمایم که چگونه از مادرانى كه زخم تحقيرى اينچنين به گناه جنسيتشان دارند انتظار مىرود ملتى با اعتماد به نفس، سربلند و پيشرو در دامن خويش بپرورانند؟
شکی نیست که اين شاعران از افتخارات ادبى كشور ما و جهان هستند و این انتقاد از شکوه و عظمت ادبی این عزیزان چیزی نخواهد کاست. در اینجا روی من به كسانى است كه كارشان بررسى آثار اين بزرگان است، از این نویسندگان انتظار می رود همچنان كه به جنبههاى مثبت كار اين اديبان مىپردازند، توجه مردم را به وجوه منفى كار آنان چون زنستيزى كه با معيارهاى انسانسالارى در جهان امروز در تضاد است، نیز جلب نمايند. متأسفانه مطلقنگرى و بتسازى که دو ویژگی اخلاقی مخرب دیگر در میان ما هستند باعث می شوند که از برخی از شاعرانمان بت بسازیم و آنقدر آنها را بزرگ کنیم که شهامت نقد کردن آنها را از دست بدهیم. علاوه بر آن ترس از مورد حمله قرار گرفتن از جانب مردمی که از این شاعران مراد ساخته اند نیز باعث می شود حتی کسانی نیز که این کژی وکاستی ها را در آثار این بزرگان یافته اند در مورد آنها سکوت پیشه کنند.
اولين قدم براى رهايى از اسارت اين دايرۀ بستۀ، آگاه شدن از نقاط ضعف فرهنگى مان و تلاش در جهت تعدیل و به نحو اولی حذف آنها در خودمان است.
اگر ما از همین امروز تمرين عدالت را از درون خانوادۀ خود با قايل شدن حقوق انسانی مساوى براى خود و همسرمان و داشتن نگاهِ برابر به فرزندان دختر و پسر خود شروع كنيم، بطور حتم این رفتارهاى عادلانۀ در آینده ای نه چندان دور به داشتن سيستم اجتماعى عدالتمندانهترى منجر خواهد گردید.